توضیح :
در مورد گلیم قشقایی
فهرست مطالب
1. گلیم قشقایی 1
مقدمهی تاریخی 1
2. گلیمبافی فارس 2
3. ایل قشقایی 3
تاریخچه ایل قشقایی3
چگونگی مهاجرت و اختراع 4
اسكان ایل قشقایی 6
4. طراحی و نقشپردازی 7
5. نقشمایههای گلیم 9
نقشمایههای هندسی 9
نقشمایههای دوگانه 11
نقشمایههای تلفیقی 13
نقشمایههای حاشیهای 14
6. نقشهای گلیم قشقایی 15
نقش اشكالی15
كف ساده 15
محرمات16
خشتی 16
قابی16
شطرنجی 16
7. نقشهای اشكالی 17
نگاره فناناپذیر 17
خورشید آریایی و گردونه خورشید 18
نشان ساسانی20
مرغ و درخت21
گل هشت پر 21
نیلوفر آبی یا نخل بادبزنی22
1. گلیم قشقایی
مقدمهی تاریخی
گلیمبافی باستانیترین شیوهی فرشبافی است كه قرنها پیش از قالیبافی، و بسا كه همزمان با پارچهبافی، در خاور زمین پیدا آمده است، و بر ما روشن نیست كه كدامیك از اقوام آسیایی نخستین بار و در چه زمانی به پارچهبافی دست یافتند، هنوز دانسته نشده كه گلیمبافی از كدام گوشهی آسیا و به تدبیر كدام قوم آغاز گردیده است.
آثار به دست آمده از كاوشهای باستانشناسی، ما را در جستوجوی زادگاه گلیم بیشتر به سوی دشتهای مركزی آسیا میكشند كه پرورش گوسفند و استفاده از پشم آن برای ساختن فرش از آنجا آغاز شده. تقریباً محقق است كه نمد ـ كه باستانیترین و در عین حال سادهترین نوع فرش پشمی است ـ حاصل تدبیر صحرانشینان آسیای میانه است. به این اعتبار غیرمنطقی نخواهد بود اگر مبداء گلیم را آسیای مركزی بدانیم و گلیمبافی را مرحلهی بعدی و تكاملی نمد مالی، همچنانكه قالیبافی مرحلهی بعدی و تكاملی گلیمبافی بوده است.
البته، نمیتوان ادعا كرد كه فرش گلیمی را به تحقیق همان اقوامی اختراع كردهاند كه فرش نمدی را ممكن است ابداع گلیمبافی پیامد منطقی و طبیعی پارچهبافی باشد و در سرزمینی آغاز شده باشد كه مردم آن هرگز از فرش نمدی استفاده نمیكردهاند. با این همه چون هیچ گلیمی به قدمت نمدهای آسیای میانه در دست نیست، منطقیترین فرض همان خواهد بود كه گلیمبافی را ابتكار همان اقوامی بدانیم كه نخستین بار كف سرد و نمناك خیمههای خود را با فرشهای گرم نمدی پوشانیدند.
2. گلیمبافی فارس
سنت گلیمبافی فارس بسیار قدیمی است، هر چند تاریخ آن سربهسر ابهام است و دانسته نیست كه سرآغاز آن از چه زمان هست و از كدام گوشهی این اقلیم. آنچه محقق است، گلیمبافی پابهپای قالیبافی در فارس پس از اسلام رواج داشته، گو اینكه استنباط میشود كه گلیم فارس، مانند گلیمهای دیگر مناطق ایران و خاورمیانه، پیوسته دستبافتی بوده عشایری ـ روستایی كه برخلاف قالیبافی هرگز به كارگاههای بافندگی شهری راه نیافته است.
متداول نبودن گلیم در بسیاری از ایلات فارس كه سنت فرشبافی كهن و پر مایه دارند (ایلات عرب، بهارلو، اینالو) و رواج كم دامنهی آن در ایلات باصری و نفر، موجب شده كه بخش اعظم گلیمهای فارس از ایلات قشقایی و لر و حوزههای روستایی قلمرو آنان فراهم آید. وابستگی كم و بیش مطلق گلیمبافی روستایی فارس به قشقاییها و لرها سبب شده كه تقریباً همهی حوزههای گلیمبافی روستایی در محور غربی فارس افتاد.
در مناطق لرنشین و مسیر كوچ ایل و قشقایی و طایفههای لر كوچرو و با رونقترین این حوزههای روستایی، در قلمرو قشقایی، روستاهای زاخرویه (یا زاخرو) و جگردان از دهستان اربعهی پایین است (جنوت خاوری فیروزآباد) كه طایفهی كشكولی كوچك و تیرهی اوریات از طایفهی عمله پیرامون آنها جایگاه زمستانه دارند و مردم فارسی زبان این دو روستا با قشقاییها امتزاج یافته و زیر نفوذ سنتهای گلیمبافی قشقایی قرار گرفته. شهرت و اعتبار گلیمهای فارس مدیون زنان بافندهی قشقایی است و بیش از همه تیرهی آردكپان از طایفه عمله، طایفهی كشكولی كوچك و طایفه درهشوری.
3. ایل قشقایی
تاریخچهی ایل قشقایی:
به درستی معلوم نیست كه این ایل بزرگ تركزبان كی و از كجا و بر اثر چه حوادث و رویدادهایی به ایران كوچ كرده است. حتی نمیدانیم كه از ابتدا به قشقایی موسوم بوده یا بعدها به این نام شهرت یافته و از چه وقت؟ ریشهی لغوی لفظ قشقایی مبهم است و تحقق نیست كه از واژهی تركی «قاچقایی» به معنای «گریخته» گرفته شده یا از «قاشقه» كه در زبان تركی «اسب پیشانی سفید» یا «خال سفید پیشانی اسب» است، یا از كاشغر كه به روایت تاریخ مسعودی گروهی از قراتاتارها در زمان حكومت سلجوقیان در آن شهر اقامت گزیدند و بیست هزار تن از آنان به همراه سعدبن زنگی به فارس آمدند، كه میتوان فرض كرد كاشغری به مرور زمان «قشقری» و سپس قشقایی شده است.