نمونه سوالات پیام نور
دسته بندی مطالب


به فایل سون خوش آمدید

جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.

منو كاربري
تبلیغات

سیلویکا

Image result for ‫سیویلیکا‬‎

نرم افزار آموزشی شهاب

آخرین پست ها
برچسب ها
گزارشات سايت

فايل هاي رايگان:
    1,657 فايل
فایل های غیر رایگان :
    5,442 فايل
فایل های ويژه:
    204 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    6,262 كاربر
adsads
وبلاگ
23 /02 /1393 | دسته : اخبار | نویسنده : مدیر کل 1 | 3 دیدگاه | 9,781 بازدید

پیام دادند در«چ» بازی نکن


مریلا زارعی در گفت‌وگو با روزنامه شرق در قامت  بازیگر نقش «هانا»، هم از بازی خود در «چ» گفت و هم به برخی انتقادها پاسخ داد.


تحلیلتان از بازی در فیلم «چ»، به‌عنوان یک بازیگر چیست؟

به نظرم الان موقع درستی برای پاسخ به این سوال است. چون تحلیل یک بازیگر از کارش به دو مقطع برمی‌گردد؛ یکی زمان اجرا و دیگری زمان اکران. الان از موقع اجرای نقش چیزی حدود دوسال می‌گذرد و این فاصله زمانی امکان خوبی را برای تحلیل به وجود می‌آورد. ضمن اینکه هنگام اکران با توجه به بازخوردها و نظر منتقدانه خود بازیگر نسبت به کارش می‌شود گفت گاهی‌اوقات بازیگر در این موقعیت تصور می‌کند می‌توانسته کار بهتری ارایه دهد.

درمورد نقشم در فیلم «چ» حرف‌ها بسیار است. اما اتفاقی که رخ داد مخصوصا در جشنواره فیلم فجر این بود که «هانا»ی من زیر سایه «الفت» فیلم «شیار 143» قرار گرفت و خدا به من رحم کرد که «هانا» در دل نقشی غرق شد که به نظرم در امتداد «هانا»ست.

‌اما در گذر زمان هر فیلم، مستقل ارزیابی می‌شود؟

بله. درست است. اما من «الفت» را در ادامه «هانا» بازی کردم...، انرژی‌ای که هنگام کار در فیلم «چ» گرفتم، تجربه‌ای که اندوختم و تاثیراتش در «الفت» آزاد شد، برای من نقش مهمی در کارنامه کاری‌ام است؛ هم به‌لحاظ مفهومی و هم به‌لحاظ اجرایی.

‌چطور؟

 به نظرم «هانا» در «چ» به‌نوعی مام‌وطن است. شخصیتی نمادین عین سرزمین من است. نسلی را در آغوش گرفته و با تمام انرژی می‌خواهد آن را حفظ کند، در عین اینکه چگونگی حضور او و برخورد با وقایع و حوادث اطرافش آینده را رقم می‌زند. «هانا» زنی کرد که میان خیر و شر قرار گرفته. خیر از زاویه فیلمساز همان شوهر است که همراه قهرمانش جانفشانی می‌کند و شر همان برادر است که در مقابل نیروهای موافق قرار گرفته و با تمام انرژی سعی در ابراز مخالفت و مبارزه دارد. اما «هانا» نقطه اشتراک و رسیدن این دو طرز تلقی است. او همان وطن است که می‌خواهد هردو را در کنارش جای دهد. برای آنکه هرگونه شکافی میان دو ایدئولوژی منجر به از‌دست‌رفتن یک مفهوم بزرگ‌تر خواهد شد.

‌اصلا شخصیت «هانا» زمانی شکل می‌گیرد که میان این دونفر قرار می‌گیرد. اما نیروی شر داستان خیلی هم شر به تصویر کشیده نشده‌اند. چون به همین سرزمین تعلق دارد و اتفاقا دکتر عنایت هم دلایل خودش را بیان می‌کند. البته نگاه هم ایدئولوژیک نیست. از نقطه‌نظر دراماتیک می‌گویم که تقابل این دو دیدگاه جذاب است. با این حال به نظرتان آقای حاتمی‌کیا در ترسیم فضای درام به‌عنوان مولف بر سر دوراهی قرار نگرفته؟

باید بگویم در این سوال شیطنتی نهفته است که من به این شیطنت احترام می‌گذارم. اما حق خود کارگردان می‌دانم که آن را توضیح دهد. من تنها به‌عنوان مخاطب و کسی که درگیر قصه بوده، می‌توانم بگویم که منظر نگاه مهم است. یعنی شما هر طرف داستان قرار بگیری، آن طرف خیر می‌شود و طرف مقابل شر. اگر از نظر شما قسمت شر داستان خیلی هم شر نبوده، این به واقعیت برمی‌گردد که فیلمساز فارغ از شنیده‌های محرک، دیدگاه خود را بیان کرده. بخش شر داستان بر اساس دیدگاه خود و شرایط خود قضاوت مستقلی دارد و بنا به همان قضاوت عمل می‌کند.

«هانا» هم برای من از همین منظر جذاب بود. قرارگرفتن میان دو قطب یک غایله، این، واکنش‌ها و رفتار «هانا» را متفاوت‌تر می‌نمود. و چه‌بسا حضور «هانا» مردم مظلوم کُرد و موقعیت دشواری که در آن زمان دچار بودند را به‌نوعی می‌توانست ترسیم کند.

‌به نظرم برای تحلیل شخصیت «هانا» باید اول از شخصیت چمران شروع کنیم. در بدو امر این تلقی وجود دارد که چمران چریکی است که در کارش متبحر است. اما حاتمی‌کیا چمران را مرد صلح معرفی می‌کند... .

درست است. جالب اینکه خیلی از افرادی که آقای چمران را از نزدیک می‌شناختند با تصویر ارایه‌شده از او ارتباط برقرار کردند و گفتند این تصویر همان است که باید باشد... . چمران یک مبارز بود؛ مبارزی با ابعاد گوناگون شخصیتی. طبیعتا نزدیک‌شدن به این شخصیت چند‌وجهی و پرداختن به دوروز از زندگی او، نمی‌تواند همه پیچیدگی‌های شخصیتش را نمایان کند. من از اولین روزی که با قصه مواجه شدم، بیش از اینکه بخواهم بدانم نقشی که به من محول شده چگونه است، علاقه‌مند به شناخت چمران بودم. به همین دلیل همه فایل‌های صوتی سخنرانی‌های دکتر را گرفتم و گوش ‌دادم. انگار کنجکاو بودم بدانم با چه کسی طرف هستم. آنچه از کلام، گفتار و لحن دکتر برمی‌آید به من صلح و عشق را نشان می‌داد. نکته بعدی عکس‌های موجود از ایشان بود. دکتر چمران عکس‌های زیادی از لحظات مختلف زندگی‌اش به‌جا گذاشته؛ عکس‌هایی که با دیدن آنها به وجه عاشقانه و مصلحانه چمران نزدیک می‌شوی. وجهی که برای اشاره به آن در غایله سخت پاوه وقت زیادی نداری. بالطبع فیلمساز با وجود چنین وجوهی علاقه‌مند بوده به‌نوعی این بعد احساسی و عاطفی چمران را در فیلم در لحظاتی که مجال دارد وارد کند. همین مرد عاشق و مصلح کسی است که عشقش، همسرش و فرزندانش را برای آرمان بزرگ‌تری ترک می‌کند و این رنج را در همه لحظات می‌توانی در نگاه غمگین چمران ببینی. همه ما چمران را اسلحه‌به‌دست و با لباس رزم دیده‌ایم. این بالطبع تصویری را از او در ذهن ترسیم می‌کند که دیگر برای تغییرش باید یک حرکت جسورانه انجام دهی. چمران مرد عاشقی بود که آرمان‌هایش و اهدافش او را به دورترها متوجه کرد. افق دید چمران در همه عکس‌ها نقطه‌ای است در آن دورتر‌ها. این چیزی بود که من از چمران گرفتم؛ نگاه به آن دورها. پس برای مردی اینچنین باید صفات دیگری را پررنگ دید. آن هم این بود که ایده‌آل وی، آرامش است و صلح، دوستی و عشق که باید برای رسیدن به آن نقطه از افق‌های نزدیک‌تر فاصله بگیری و بزرگ‌تر ظاهر شوی.

‌البته قرار هم نبود این فیلم به همه مسایل جواب دهد... .

بله. کاملا درست است. اما انگار توقع برخی دوستان این بود که تمام زیروبم‌های چمران را در دوروز بتوانی ببینی. البته منهای صحبت‌هایی که از طرف بعضی از عزیزان شد که متاسفانه به اعتقاد من به تحریک برخی از دشمنانِ دوست‌نما انجامید؛ همان‌ها که برای بقا علاقه‌مند به گل‌آلودشدن آب هستند. آنها ذهنیت مخاطب را نسبت به صداقت فیلمساز تخریب می‌کنند. اما به‌واقع اینطور نبوده. من در قصه همان چیزی را از چمران گرفتم که از اطلاعات به‌دست‌آمده تخیل کرده بودم؛ نه بیش و نه کم.

‌با همه این شناخت«هانا» بیشترین چالش را با چمران دارد. درصورتی که شناخت بازیگر از چمران باید همدلی «هانا» را بیشتر می‌کرد؟

درست است. اما «هانا» در جایی قرار گرفته که باید از یک حس اولیه نزدیک به نفرت به همدلی برسد. به همین دلیل قبل از بازی سعی کردم با افرادی که مخالف چمران بودند و هستند گفت‌وگو کنم؛ همان‌ها که چمران از نظرشان قهرمان نیست.

‌یعنی از جنس دکتر عنایتی؟

حتی از جنس اویس.

‌با این افراد آشنا شدید؟

جالب است بدانید وقتی خبر حضور من در این فیلم منتشر شد، تماس‌هایی داشتم مبنی بر اینکه لطفا در این فیلم بازی نکنید. چون مخالف این قصه و شخصیت بودند. از طرفی من خودم نسبت به قهرمان سرزمینم تعصب داشتم. ضمن اینکه فارغ از فیلم و قصه و نقش به‌عنوان بازیگر، قرارگرفتن در میان خیل عظیمی از بازیگران در آن شرایط استثنایی تحت کارگردانی آقای حاتمی‌کیا برایم تجربه ارزنده‌ای بود که نمی‌توانستم بی‌اهمیت از این موقعیت چشم‌پوشی کنم. برای همین با چندنفر از مخالفان قرار ملاقات گذاشتم. در جلسه معمولا شنونده بودم. سعی کردم فقط میزان تنفر و انزجاری که آنها در ذهن داشتند را در مغزم نگه دارم. بسیار تمایل داشتم که اگر امکانش وجود داشت به این تلقی‌ها بیشتر نزدیک می‌شدیم. اما سعی کردم از موقعیتی که خود نقش داشت، دست‌کم برای نمایندگی گروه مخالف این شخصیت هم لحظاتی را با همه وجود بازی کنم.

‌یکی از سکانس‌های کلیدی فیلم برای ترسیم شخصیت «هانا»، در بیمارستان گذشت... .

بازی خودم را در بیمارستان دوست دارم. اتفاقا شروع کار من هم از بیمارستان بود؛ یعنی اولین صحنه‌ای که بازی کردم. معمولا برای بازیگر خیلی سخت است که در شرایط اینچنینی پلان معرفی‌اش همان ابتدای کار بازی شود. به دلیل اینکه در مورد «هانا» تسلط به زبان کردی حرکات و رفتار و یکی‌شدن با نقش به مرور طی کار حاصل می‌شود که اگر بعد از مدتی شما ابتدای قصه را بازی کنید بازی بهتری ارایه می‌دهید. اما الان که نگاه می‌کنم چنین نظری ندارم. به دلیل اینکه خامی‌ای که در ابتدا در ارایه نقش به‌هرحال وجود دارد چقدر به صداقت و مظلومیت شخصیت در آن موقعیت و فضا کمک کرده. دیالوگ‌های آن صحنه را خیلی دوست دارم. مخصوصا جمله «هانا» که می‌گوید «گلوله بندازی، گلوله می‌اندازن.» این جمله برگرفته از همان تصور مردمی است که نسبت به جنگ‌ها مطرح می‌شود. اما اینکه هرکدام از طرفین دعوا در چه موقعیتی هستند، حمله یا دفاع، این تلقی را رنگ می‌دهد. نکته دیگر اینکه معمولا در جنگ‌ها، بیمارستان و مدرسه محل امن تعریف می‌شود، اما وقتی در شرایطی قرار می‌گیری که این دو مکان هم مورد حمله است رویکرد طرف مقابل را شفاف می‌کند. خیل عظیم مجروحان زن و مرد، پیر و جوان در آن صحنه نمایانگر این است که آنچه برای فرماندهان ضرب‌الاجل تعیین می‌کند خون‌هایی است که بی‌گناه ریخته می‌شود. اینجاست که قهرمان ما برای پایان‌دادن به این غایله مذاکره را انتخاب می‌کند. چرا که ادامه این احوال با شرایطی که در آن لحظه به‌عنوان کمک و فرستادن نیرو در منطقه وجود داشته بیشتر منجر به بزرگ‌ترشدن دعوا، ازبین‌رفتن مردم بی‌گناه و در نهایت نفوذ بیشتر بیگانه و درنهایت تکه‌تکه‌شدن خاک و تجزیه آن مطرح می‌شد و یک لحظه دیگر که در بیمارستان میان چمران و هانا شکل می‌گیرد، همان صحنه قرارگرفتن گل روی اسلحه سیروان است. چمران در هنگام ورود به بیمارستان گلی را از روی زمین برمی‌دارد و با خود به داخل می‌برد. انگار با گل‌هایی که در این وانفسا حیاتشان را با کندن زمین و تبدیل‌شدن به سنگر از دست می‌دهند همدردی می‌کند. قرارگرفتن آن گل روی اسلحه سیروان به‌نوعی روایتی تمثیلی از صلح و آشتی است. در انتها واکنش هانا به آن گل، همان واکنشی است که از درک ناقص این عمل برآمده. نگاه عامیانه‌تر به مبارزه و جنگ که قادر به درک چمران نیست. در بخش بعدی بیمارستان، آنجایی که بیمارستان در محاصره مخالفان قرار گرفته، هانا همچنان در میان اجساد بی‌جان و زخمی، تنها همراه با فرزندش نشسته. انگار منتظر سیروان است و حاضر به ترک بیمارستان نیست. چمران با اطلاع از این موقعیت برای نجات جان آن مادر و کودک به داخل بیمارستان می‌رود و زمانی که متوجه شلیک گلوله از طرف مخالفان می‌شود، اسلحه به دست می‌گیرد و با تمام وجود جناح مقابل را به رگبار می‌بندد. اما او در این لحظه در جایگاه دفاع قرار گرفته، نه حمله. همانجاست که هانا احساس می‌کند باید برای بقا و زنده‌ماندن با چمران همراه شود؛ نقطه شروع همراهی و همدلی با قهرمان داستان. قصدم از طرح این لحظه این بود که پیچیدگی‌های این شخصیت در لایه‌هایی مطرح می‌شود که شاید با نگاه اول خیلی فرصت عمیق‌شدن به آن را پیدا نمی‌کنی. پاسخ سوالی که شاید در ذهن برخی باشد. مگر آنها که در مقابل چمران هستند، پدر نیستند و مگر آنها خانواده و تعلقات ندارند.

‌این یکی از رایج‌ترین تفکرات است که در صلح زندگی ‌کنی ... .

بله. اینجاست که صاحب اثر طرف پیدا می‌کند. او می‌خواهد قهرمانش را نشان دهد. وجوهی را از او به یاد می‌آورد که شما در او بیشتر عمیق و آرام‌آرام به او نزدیک می‌شوید. همان‌طور که هانا طی قصه به آرامی او را درمی‌یابد و با او همراه می‌شود.

‌اطلاعاتی که از موافقان و مخالفان چمران به دست آوردید باعث نشد درباره او پیشداوری کنید؟

خیر. من این شناخت را باید پیدا می‌کردم. اما به واسطه نقشی که نوشته شده بود، از فیلتر خودم عبور دادم. بازیگر موظف است که ظرافت‌هایی در کارش داشته باشد. همان ظرافت‌هایی که وقتی در کار می‌آوری، خود صاحب اثر هم از آن چه نوشته خشنود می‌شود. علاقه‌مند بودم مخالفت‌ها و چالش‌های هانا با چمران بیشتر شود. اما یادتان باشد قهرمان قصه هانا نیست. هانا، زنان و مادران کرد را نمایندگی می‌کند و قرار نیست شما وارد جزییات این حس‌های مخالف و موافق شوید. تصورم این است که این بخش اگر پررنگ‌تر می‌شد، شاید مخاطبانی که در رده مخالفان چمران به تماشای فیلم می‌نشستند با فیلم همراه‌تر می‌شدند. یا حتی ممکن بود صداقت فیلمساز را در مواضعش باور می‌کردند.

‌چرا «هانا» هیچ‌گاه دست به اسلحه نمی‌برد؟

هانا به نمایندگی از همه مردم طالب آسایش و زندگی است. هیچ انسانی حاضر نیست بکشد یا کشته شود. این اعتقاد همه مردان و زنان هر مملکتی است که می‌خواهند در صلح و آرامش زندگی کنند. فرزندانشان را به ثمر برسانند و شاهد شکوفایی آنها و درخشش و بقای سرزمینشان باشند. این بسیار طبیعی است. اما همین زن وقتی احساس نیاز می‌کند جایی که جان تنها هم‌خونش، برادرش، تهدید می‌شود از چمران کمک می‌گیرد. پشت او می‌ایستد و حاضر است برادرش زنده بماند به قیمت کشته‌شدن فرد یا افرادی که قصد جان او را کرده‌اند. این همان موقعیت دشوار است که در همه جنگ‌ها در میان همه اقوام یک توجیه انسانی دارد. گاهی برای دفاع از خودت، خانواده‌ات، ناموس و شرفت یا در مقیاس بزرگ‌تر، سرزمین آبا و اجدادت و هویتی که از گذشتگانت گرفته‌ای ممکن است با وجود میل باطنی اسلحه به دست بگیری و به نقطه مخالف شلیک کنی. فارغ از اینکه فرد مقابل هم برای خانواده‌اش پدر است یا برادر یا شوهر. این دست ‌به‌اسلحه‌نبردن همان تفکر انسانی است که در شرایط حساس می‌تواند شعار خیلی‌ها باشد. ولی وقتی به تو شلیک می‌شود و جانت به خطر می‌افتد و بدانی اگر تو بروی ممکن است نفر پشت‌سری تو یک کودک یا پیرزن باشد، معلوم است که اسلحه به دست می‌گیری. جمله‌ای که اصغر وصالی به هانا می‌گوید «این اسلحه برای وقتیه که از روی جنازه ما رد شدن.»

‌نکته جالب همین است که در موقعیت‌های بحرانی، رفتارها متفاوت است...

ببین، برای پاسخ به این سوالت یک خاطره می‌گویم. زمانی یک نفر به من گفت، مواقعی که تنها در شب تاریک از سر صحنه به منزل برمی‌گردی، یک وسیله دفاعی کنارت نگه دار. در جواب به او گفتم، کسی که در لحظه خطر آنقدر تسلط داشته باشد که برای دفاع از خودش دست در کیف کند، با دست خالی هم می‌تواند؛ امان از وقتی که بلرزی و بترسی. آن موقع است که اگر یک تانک هم کنارت باشد، نمی‌توانی کاری انجام دهی. منظورم این است که در لحظات مختلف، واکنش‌ها در افراد متفاوت است. اصلا ذات بحران از همین تناقض‌ها شکل می‌گیرد. انگار لحظه‌به‌لحظه برای تو یک مساله‌ای اولویت می‌شود و برای رسیدن به آن مجبور به عملی می‌شوی که اصلا به تفکرات و ایدئولوژی تو در شرایط آرام ربطی ندارد. نمونه این تفاوت‌ها را در خود آقای حاتمی‌کیا هم می‌توانی پیدا کنی؛ یا حتی در بعضی از فیلم‌هایش یا عکس‌العمل قهرمان‌هایش. مثلا در«کرخه تا راین» می‌بینی که در جبهه، رزمنده یا قهرمان فیلم ماسک شیمیایی خود را درمی‌آورد به رزمنده دیگری می‌دهد، آن هم به قیمت شیمیایی‌شدن خودش یعنی ایثار. برای او آن لحظه، اولویت، نجات جان دیگری است. اما فرد دیگری که آسیب دیده در کشور غریب خود را به‌عنوان پناهنده در خاک بیگانه معرفی می‌کند. یعنی خاک بیگانه را پناهگاه خود می‌بیند. هر دو اولویت هستند. اما برای آنها بنا به اعتقاداتشان و اهم و فی‌الاهم‌بودن ناگهان اولویت‌ها متفاوت می‌شود. به یاد دارم، صحنه آن سیلی معروف که صادق صفایی به علی دهکردی می‌زند با جمله «شاید دیگه ندیدمت»، من را روی صندلی تکان داد. این خیلی حرف دارد. بعد از فیلم فکر می‌کردم کدام‌یک از اینها حق دارند. کار کدام صحیح بوده. فکرم به جایی نمی‌رسید تا اینکه به خود گفتم تصویر یک مردی که در راه کشور، وطن و نجات مردم سرزمینش آسیب دیده و خود را از لذت همراهی زن و فرزند و شادی‌های زمینی محروم کرده حتما زیباتر از کسی است که به هر دلیل درست یا غلط خاک بیگانه را به خاک خودش ارجح می‌داند و احساس می‌کند بیگانه برایش دایه مهربان‌تر از مادر خواهد بود. بله در موقعیت‌های بحرانی واکنش‌ها متفاوتند و هر کدام از منظری که به بحران نگاه می‌کنند، حق دارند.

‌یکی از صحنه‌هایی که شخصیت «هانا» باعث می‌شود بخش عاطفی چمران ملموس‌تر شود، ابراز عشق «هانا» به «سیروان» در اتاق مجروحان بود...

اصلا به نوعی جمع‌شدن هانا و همسرش کنار هم وجه عاشقانه شخصیت چمران را زنده می‌کند. دقیقا در آن صحنه چمران می‌گوید: «آقای سیروان مرد بزرگی است، مرد بزرگ پرستار بزرگ می‌خواهد.» این جمله، اشاره غیرمستقیم به نقش زن و مادر در صلابت و پایمردی مردان یک مملکت است. نکته‌ای که آقای حاتمی‌کیا گاهی خیلی آرام، نه مستقیم در فیلم‌هایش به آن اشاره کرده؛ به طور مثال نامه معروف حاج کاظم به فاطمه در «آژانس شیشه‌ای». این یعنی نقش و حضور زن در کنار مرد و میزان تاثیرگذاری آنها در جنگندگی و صلابت مرد. به نوعی این جمله احساس خود چمران در مورد همسرش و عشقش نیز هست. گذشتن کار دشواری است. اما اگر این گذشت توسط همسر درک نمی‌شد، چه بسا چمران الان چمران قهرمان نبود. درنتیجه با این جمله، نویسنده نقش همسر آقای چمران را نیز از نظر دور نداشته. البته تصور من این است. شاید فیلمساز اصلا با من موافق نباشند. نمی‌دانم!

‌تنها جایی که از چمران خنده می‌بینیم همانجاست و این نشان‌دهنده خانواده‌دوستی چمران است.

البته که این لبخند، لبخند دلنشینی است.

‌انگار مخاطب احساس می‌کند یاد فرزندانش افتاده...

می‌تواند همین طور باشد. من که این احساس را داشتم و این، بزرگی چمران را صدچندان می‌کند. مردی با این تفکر و با این اعتقاد که به زن و خانواده دارد، چقدر باید بزرگوار باشد که برای حفاظت و حمایت از آرمان بزرگ‌تری که درآن خانواده و زمین وسیع‌تری تعریف می‌شود، از عشقش و فرزندانش بگذرد.

‌لحظه‌ای که سیروان می‌میرد و هانا ضجه می‌زند و زاری می‌کند مشخص است که میان آن دو عشق وجود داشته. اما در مورد مرگ اویس هیچ صحنه‌ای نمی‌بینیم. آیا از طرف فیلمساز قضاوتی صورت نگرفته؟

نه. این احساس شما مربوط به شیوه بازی من است. عشق بین هانا و سیروان وجود دارد و از جنس دیگر و قدمت و خاستگاه دیگری بین هانا و برادرش. اما این بحث ضجه زدن و زاری کردن خودش داستانی دارد. قسمتی در اجرای صحنه هلیکوپتر بود که هانا از چمران می‌خواهد همسر مجروحش را با کمی اغماض از مهلکه با هلیکوپتر به بیمارستان بفرستد؛ از جنس همان سماجت‌های زنانه. اینجاست که شیون در آن حادثه تلخ‌تر می‌شود که درنهایت این لحظه در مونتاژ نهایی نیست. اما سر همین قضیه با آقای حاتمی‌کیا خیلی صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که وقتی حادثه همه‌گیر می‌شود و مربوط به یک نفر خاص نیست، انگار حجم ضایعه و سنگینی آن میان آدم‌ها تقسیم می‌شود. من در اجرا تصورم این بود. با این ذهنیت بازی کردم. یک جور شوک بیشتر از عزاداری. ضمن اینکه هانا به‌آرامی در مقابل اتفاقات مثل فولاد آبدیده می‌شود. انگار کم‌کم دارد با واقعیت‌های بزرگ‌تری مواجه می‌شود؛ یعنی یک جور سیر تکاملی شخصیت.

‌چون فقط صحنه رفتن اویس را از پله‌ها می‌بینیم و بعد صدای گلوله و...

قبول دارم. اما فکر می‌کنم در اندازه خودم پاسخ سوال را دادم. به هرحال من بیشتر شوکه شده بودم اما چون بلافاصله خانمی دست من را می‌گیرد و راه می‌برد، این شوک‌زدگی خیلی‌خوب حس نمی‌شود یا شاید چون دوربین درآن ماجرا نزدیک هانا نمی‌شود. چون اصلا واکنش هانا برایش درآن وانفسا اهمیت ندارد، شما هم این حال مرا خیلی خوب درک نکردی. قبول دارم. چون خودم با شما هم نظرم. ضمن اینکه به‌عنوان بازیگر نمی‌توانم در مواجهه با دو پدیده که هر دو از نظر بیرونی یکسان هستند، اما در اصل و محتوا متفاوت، یک واکنش هم‌عرض و طول داشته باشم.

‌به همین دلیل هیچ‌گاه برای بازیگری نمی‌توان نقطه پایانی متصور شد...

واقعا همین‌طور است. بازیگری یکی از پیچیده‌ترین هنرهای روی زمین است و بی‌پایان و بازیگر درعین ظالم بودن مظلوم‌ترین است. ظالم جایی است که برای رسیدن به نقش از همه چیز و همه کس به‌عنوان ابزار کارش استفاده می‌کند. گاهی اوقات برای رسیدن به یک حس یا یک نقطه ممکن است اطرافیانش را آزار دهد. این را در مورد بازیگران صرفا تکنیکی که اصلا قدرت نفوذ در قلب تماشاگر را ندارند، نمی‌گویم و مظلوم وقتی است که در همه تلاش‌ها، زجرها و زحماتش وقتی به شکل مطلوب به بار می‌نشیند همه از چشم کارگردان می‌بینند و بازیگر را در حد اپراتور که صرفا مجری خوبی بوده. انشاءالله در این مورد در گفت‌وگوی بعدی در مقوله بازیگری مفصل صحبت می‌کنیم.

‌لالایی‌ای که داخل بیمارستان می‌خواندید، به چه زبانی بود؟

کردی اورامی. البته نکته جالب این بود که آقای عظیم‌پور که بازیگردان کار بودند برای خوانش این لالایی خیلی زحمت کشیدند. ولی به  دلیل تعصبات موجود هیچ بانویی حاضر نشد صدای لالایی‌اش ضبط شود. تنها کسی که به ما لطف کرد مادر عزیز مبین میرزایی (معلم زبان کردی) بود که این کار را انجام دادند. ما هم به ایشان قول دادیم فایل صوتی فقط توسط من شنیده شود و صرفا برای اجرای درست آن است. ایشان هم پذیرفتند. لالایی در این صحنه یک‌جور مویه است؛ واگویه دردها و رنج‌های مادرانه یک زن. وقتی این آوا بالای سر یک جسم غرق به خون خوانده می‌شود موقعیت عجیبی را به وجود می‌آورد. همان‌گونه که شنیدن این لالایی روی صورت چمران در بدو ورود به بیمارستان حس حمایت‌گری قهرمان قصه را تشدید می‌کند. قدم برداشتن چمران به طرف منبع این لالایی برای بیننده حس خوشایندی داشت.

‌با همه این انرژی بازتاب‌هایی که از کارتان دیدید برایتان رضایت‌بخش بود؟

صادقانه می‌گویم. قبل از اینکه بازتاب‌ها برای حضورم در این فیلم اهمیت داشته باشد، تاثیری که از بازی در یک نقش می‌گیرم و در ادامه نگاه جدیدی که به پدیده‌ها و اتفاقات اطراف پیدا می‌کنم برایم اهمیت بیشتری دارد. به‌عنوان بازیگر در وهله اول باید سعی کنم انتخاب درستی داشته باشم. بعد از انتخاب درست باید تلاشم را برای رساندن نقش به انتهای درخور و شایسته به کار گیرم و درنهایت حاصل جمع انتخاب درست و تلاش درخور و بهره‌گیری صحیح از راهنمایی‌ها و هدایت کارگردان و جزییات مورد نظر فیلمساز می‌شود آنچه که شما روی پرده به تماشا می‌نشینید. بعید می‌دانم شما در همه مراحل سعی خود را کرده باشید و از مردم پاسخ مثبت نگیرید. در فیلم «چ» با وجود عظمتی که در ساختار آن نهفته است و این نکته که به اعتقاد من فیلم کارگردان است نه بازیگر، اما الحمدالله مخاطب نسبت به بازیگران هم حس خوبی با خود به خانه برده. اما همه اینها در دل زحمت بزرگ‌تری جای می‌گیرد. باز هم می‌گویم من فیلم «چ» را کاری می‌بینم که اجزا در کلیت و کارگردانی مفهوم پیدا می‌کنند. در فیلم «چ» با اینکه قهرمان وجود دارد اما انگار شما با یک مجموعه طرف هستید. به همین دلیل تصور می‌کنم مخاطب سینما با خاطره‌ای از کارگردان اثر بیرون می‌آید و تک‌تک اجزا فقط در کنار هم چیده شده‌اند که تاثیر مورد نظر فیلمساز را بر مخاطب می‌گذارد.

به نظرتان حس خانواده دوستی منعکس‌کننده روحیات چمران است؟

احساسم این است که آقای حاتمی‌کیا تمام ویژگی‌های چریکی، آرمانخواهی چمران و افرادی شبیه به او را از درون مادر می‌بیند. از یک مادرانگی و زنانگی متولدش می‌کند. با وجود این تعلق عظیم‌تر او به مادران و زنان سرزمینش باعث می‌شود با وجود این وابستگی برای ماندن و بقای جامعه‌ای عظیم‌تر با خانواده کوچکش خداحافظی کند. این عمل برآمده از یک ذهن روشن و روشنگر است. به هرحال اینها را گفتم که بگویم حضور هانا در این فیلم در همین مجال اندک سهم بزرگی در تعریف مفاهیم مورد نظر فیلمساز را بر عهده دارد و از این بابت ممنونم که آقای حاتمی‌کیا به من اعتماد و چنین وظیفه مهمی را به من محول کردند.

‌چرا در فیلم‌های حاتمی‌کیا بازیگران یا خیلی خوب هستند یا نیستند؟

من چنین اعتقادی ندارم. اتفاقا همیشه بازیگران در فیلم‌های ایشان بهترین بازی‌ها را ارایه کرده‌اند. آنقدر که در برخی موارد بازیگر نتوانسته دیگر چنین موقعیت‌هایی را تجربه کند. ولی حرف شما ممکن است در مورد بعضی بازیگران باشد که به واسطه انرژی و خاستگاه انرژی برای ورود به پروژه متفاوت می‌شود. آقای حاتمی‌کیا، کارگردانی است که اگر بازیگر به اندازه خودش یا بیشتر برای نقش دلسوزی نکند و مادرانه با نقش برخورد نکند ناخواسته از بازیگر فاصله می‌گیرد. یعنی دوربینش علاقه‌ای به بازیگر نشان نمی‌دهد. دلیل این ادعا گاهی در مورد برخی نقش‌هاست که با وجود کوتاه‌بودن اما به واسطه نحوه عملکرد بازیگر، کارگردان را مجبور می‌کند که او را ببیند. نمونه‌اش در فیلم «چ» امیررضا دلاوری است. حضور او در این فیلم نسبت به شخصیت‌های دیگر بسیار کوتاه است، اما من تصور می‌کنم یکی از بهترین کارهای دلاوری و به یادماندنی‌ترین نقش کوتاه دریک فیلم دوساعته و پرالتهاب است. برای اینکه بازیگر با دل و جانش وسط کارزار وارد شد و در چنین مواقعی کارگردان با وجوه شخصیتی آقای حاتمی‌کیا او را در نقطه‌ای درست قرارداده که در ذهن مخاطب اثر بگذارد. حالا عکس این حالت هم هست. وقتی بازیگر با دل و جان وارد کار نمی‌شود یا دست‌کم تظاهرات بیرونی دال براین ادعاست که او با پا آمده نه با دل بالطبع تاثیرات منفی در اجرا می‌گذارد که این گریزناپذیر است. در فیلم «چ» قهرمان چمران است، اما مخاطب با اصغر وصالی، حتی دکتر عنایتی یا سیروان سالن را ترک می‌کند. به‌نظر شما این منتج از چیست؟

‌این مساله از نظر شما به ضعف فیلمنامه مربوط نمی‌شود؟

ضعف فیلمنامه هم که باشد، گاهی اوقات در اجرای تحلیل‌گرایانه یک بازیگر قدرتمند و باانگیزه از بین می‌رود. ببینید گاهی اوقات بعضی نقش‌ها سخت‌تر از آن هستند که تو بخواهی صرفا با فن و تکنیک و بالا پایین کردن ابرو و زیر و بم‌دادن صدا از پس آنها برآیی. بعضی نقش‌ها با انگیزه بازیگران‌شان به قلب مخاطب نفوذ می‌کنند. مخصوصا وقتی نقش آدمی پیچیده یا درونگرا را بخواهی در یک موقعیت ملتهب و دشوار بازی کنی. خیلی ایثار می‌خواهد. من خودم این موقعیت را در فیلم دیگری تجربه کرده‌ام. بازیگر باید از خود بگذرد. برای نقش جان دهد، مگر اینکه عافیت‌طلبی و مسایلی از این قبیل سد و مانعی شود برای رسیدن به عمق نقش. در چنین مواقعی فیلمسازی مثل آقای حاتمی‌کیا که در صحنه شوریده است و برای جلو دوربینش مبارزه می‌طلبد، انگیزه‌اش ضعیف‌تر می‌شود. تلاش یکطرفه فیلمساز هم زمانی که بازیگر نخواهد به جایی نمی‌رسد. او فقط می‌تواند در حوزه فن و تکنیک یا جبران نواقص در زوایا و پلان‌ها حرکتی انجام دهد. اما از وقتی که بازیگر دل ندهد.

‌البته همه اینها را تماشاگر متوجه می‌شود... .

بله. تماشاگر باهوش است ولنز دوربین احساسات و انگیزه‌های بازیگر را افشا می‌کند که این بازیگر چقدر به آنچه می‌کند اعتقاد دارد یا به نقشی که بازی می‌کند احترام می‌گذارد. مخاطب کاملا درک می‌کند. مخاطب، بابک حمیدیان را با همه شور و شوق برای نقش محوله‌اش می‌فهمد. سعید راد که با تمام اندوخته و سابقه‌اش یک جمله را چطور با تمام وجود بیان می‌کند و یا تک‌تک بازیگرانی که حتی اگر شما نخواهید دنبال‌شان کنید، خودشان را به واسطه دوربین تحمیل می‌کنند. همه و همه به عشق بازیگر به کارش برمی‌گردد. اینکه من بازیگرم و سال‌هاست تجربه دارم و با محاسبه و نمودار می‌توانم بازی ارایه کنم که جهان را به وجد بیاورم، شوخی است. عشق و انگیزه در بازیگر هنگام ایفای نقش حرف اول را می‌زند. تکنیک و تجربه در مراحل بعدی است.

‌به‌نظرم نکاتی که می‌گویید حتی در تیزرها و آنونس‌های فیلم هم قابل تشخیص است. دوست دارم صریح‌تر وارد بحث شوم. شما با اظهارنظرهای آقای حاتمی‌کیا که بعد از جشنواره کرده، موافق هستید؟

من از قضاوت‌کردن گریزانم.

‌چرا؟

قضاوت در مورد صحبت‌های آقای حاتمی‌کیا زمان لازم دارد. صحبت‌های ایشان در سطحی مطرح می‌شود که سطح پرواز من نیست. بالاتر از ماست. یک جور نگاه به دورتر... .

‌مثلا موافق هستید آقای حاتمی‌کیا از فیلم «شیار143» بیش از حد حمایت کرد؟

این کودکانه است که تصور کنی حتی یک‌درصد ایشان از فیلم حمایت کردند... .

‌اولین باری است که با چنین واکنشی مواجه می‌شوم. استدلالتان چیست؟

ایشان از یک تاثیر و نادیده گرفته‌شدن آن حمایت کردند. حمایت آقای حاتمی‌کیا از یک فیلم مادرانه بود که مفهوم انتظار را در این روزهای سیاه‌نمایی پررنگ کرد. امید به آینده و خیلی مفاهیم دیگر که به واسطه این فیلم در مخاطب ایجاد حس غریبی می‌کند؛ حسی که مدت‌هاست تشنه آن هستیم و اینکه چنین تاثیری قرار بود اصلا به چشم نیاید. حمایت ایشان را با وجود تعلق به فضای دفاع مقدس برانگیخت؛ هر چند وقتی ایشان صحبت را آغاز کردند مباحثی مطرح شد که اصلا فراتر از یک فیلم و سینما بود. یعنی اصلا مباحثی مطرح شد که به نظرم جای گفت‌وگو دارد. اما در این میان افرادی متاسفانه با پیش‌کشیدن اشخاص و اسامی سعی کردند افراد را در مقابل هم قرار دهند و سطح بحث را تنزل بخشند. همان تفکری که بعد از صحبت‌های من در برنامه «هفت» مطلبی را به تمسخر در مورد صحبت‌هایم در فضای مجازی پخش می‌کند و در ادامه یک سایت زرد هم به این مطالب دامن می‌زند. این همان تفکری است که به بازیگر می‌گوید در حد همان ابزار و جلوه‌گر بمان! همان تفکری که ذهن بازتر و حرف حساب را نمی‌تابد. نظایر این افراد هم وارد مباحث کلان و بزرگ می‌شوند و با دخالت و تفسیر به رای از گفته‌های یک آدم بزرگ خَلط مبحث می‌کنند. با تمام این شیطنت‌ها که از طرف افراد مغرض و جاه‌طلب و کج اندیش به وجود می‌آمد، خوشحالم که هم آرمانخواه چپ واقعی و هم آرمانخواه راست واقعی از ایشان حمایت کردند و بر خود وظیفه دانستند که از آقای حاتمی‌کیا محافظت کنند. هر چند جناحی که منتسب به تفکر راست است به واسطه مظلومیت بحث و اینکه در این شلوغی‌ها ارزش‌ها کمرنگ‌شده حمایتش پررنگ‌تر شد. همین مطلب باعث شد این تفکر قوت بگیرد که حرف‌های آقای حاتمی‌کیا جهت دارد. در صورتی که به‌نظرمن اصلا اینطور نبود. اما نگاه من به واسطه اینکه بازیگرم و با خیلی از افراد و طرز تلقی‌ها از نزدیک آشنایی دارم متفاوت است. شاید موافقت من با صحبت‌های ایشان از همین نشات می‌گیرد. ولی در پایان باز می‌گویم، زمان بدهید. حق جای خودش را پیدا می‌کند.

‌اما نباید هم طوری سخن بگوییم که شبهه رودرروکردن افراد را دامن بزند... .

 من قبول ندارم. کسی که مبارز است و هدف بزرگی را دنبال می‌کند، اگر قرار باشد برای احتمال رودررو قرارگرفتن و قضاوت آدم‌های مصلحت‌اندیش و جاه‌طلب خودش را قورت دهد و سانسور کند که مبارز نیست. او هم از همان جنس است که در همه دولت‌ها و در همه مرزبندی‌ها آن وسط‌ها هستند. تعارف نداریم، این عرصه، عرصه مهمی است.

‌و حرف پایانی؟

گفت‌وگوی سختی بود. اما درآخر علاقه‌مندم از همه همکارانم که در این کار درخشان ظاهر شدند، تشکر کنم. مخصوصا آقای سعید راد که حضورشان در گروه بازیگران پدرانه بود. هرچند بخش مهمی از نقش ایشان به دلیل بعضی مسایل حذف شد و خب این برای بازیگر غم مهمی است. اما می‌دانم که مخاطب فهیم‌تر از اینهاست. آنچه از نقش و بازیگر می‌ماند در گذر زمان شکل واقعی پیدا می‌کند. همچنین از کارگردان اثر تشکر ویژه دارم که مردانه پای کار ایستادند و ما را تحمل کردند. 

 

  برچسب ها

فیلم چ

نظرات کاربران :

  ylq گفته :

There is such a nike air force ... place, the scarpe hogan ... morning nfl colts ... of the asics ... village is still nfl texans ... in sleep, adidas neo ... that adidas sneakers ... the flat iron ... wind northface ... around the red bottoms ... clouds will nike.se ... let the whole huaraches ... village seems to be in the ralph lauren polo ... clouds, as fairyland magnificent.There is coach outlet online ... such instyler ionic styler ... a versace shoes outlet ... place, where a volume birkenstock taschen deutschland ... like nfl jaguars ... a nba jerseys ... dream of the ancient nets jersey ... ink longchamp outlet ... painting scroll, michael kors outlet online ... that ralph lauren uk ... the puma outlet store ... outline relojes especiales ... of swarovski ... the hermes outlet ... fine lines watches ... of cheap oakley ... nature, jordans for sale ... regardless of air jordan shoes ... rough or delicate, ferragamo shoes ... ink nike air ... and polo ralph lauren outlet ... ink supra footwear ... all reveal givenchy bags outlet ... the true religion jeans women ... ancient vicissitudes of life, mcm backpack outlet ... these natural simple, coach factory online ... long and long , new balance shoes ... Here is known nba jerseys ... as a pandora ... national aging suns jerseys ... Millennium longchamp taschen ... sanctuary, here is burberry handbags ... a juicy couture clothings ... national air max shoes ... history oakley sunglasses ... books, giuseppe zanotti ... is to study the fossils nfl packers ... of ray ban sunglasses ... a nike air max 2014 ... nation.There nfl ravens ... is burberry outlet online ... such utah jazz ... a true religion outlet ... place, there is supra shoes ... a nfl saints ... quiet nike air max ... and simple ed hardy clothing ... ancient village, hermes birkin ... is a beautiful and michael kors ... moving denver nuggets ... ink painting. barbour women jackets ... When you go with ralph lauren ... a tired to designer handbags ... go under armour curry ... there, see free running ... where the nike air force ... pastoral, water, hollister clothing store ... storm michael kors v?skor ... bridge, people and ray ban zonnebril ... nature jimmy choo shoes ... into one, must cheap oakley sunglasses ... have christian louboutin shoes ... thought to go to burberry ... a the north face ... paradise.There is such a place michael kors outlet online ... where christian louboutin ... there ray ban sunglasses outlet ... is no coach factory outlet online ... city calvin klein ... of red light mia jersey ... green salomon schuhe ... wine, there ecco women shoes ... is polo ralph lauren outlet ... no burberry handbags ... city of colorful, but nfl panthers ... where softball bats ... you oakley sunglasses outlet ... can ralph lauren outlet online ... see shoes on sale ... thousands rayban sunglasses ... of lights burberry outlet online ... stacked layers, surrounded cheap jerseys ... by swarovski australia ... mountains cheap jerseys ... around louboutin shoes ... the night, michael kors outlet online sale ... like jerseys from china ... the milwaukee bucks ... dome christian louboutin ... of the stars, tommy hilfiger ... The coach outlet ... public to nfl broncos ... find dsquared2 shoes ... him thousands of Baidu, suddenly look back, toms outlet ... that pandora jewellery ... person was toms shoes ... in hollister ... the nike outlet ... dim light "mood.There is such a iphone 5 cases ... place, north face jackets ... where the simple folk mcm outlet ... customs, nike store ... hospitality. birkenstock taschen outlet ... You louboutin outlet ... go philadelphia 76ers jersey ... there hollister online shop deutschland ... is burberry online shop ... the belstaff sale ... guest, toms shoes ... go there reebok shoes ... you have dsquared2 jeans ... to first oakley sunglasses outlet ... tasting, they side of ralph lauren uk ... the wine rolex ... while nfl lions ... singing: nfl rams ... "Welcome to nike huaraches ... Miao Village, babyliss ... mellow nike air max ... rice tommy hilfiger outlet stores ... wine to nfl jets ... meet vibram shoes ... you, you like true religion jeans outlet ... to roshes ... a cup, do not soccer shoes ... like cheap nike shoes ... to drink michael kors australia ... two cups, you Like do not nike tn requin ... like the north face ... to dallas mavericks jersey ... drink timberland boots ... three cups puma ... ... ... kate spade outlet ... "


There barbour mens jackets ... is such a place, people nfl dolphins ... living here polo ralph lauren outlet online ... will ralph lauren outlet ... take full coach factory outlet online ... advantage polo outlet online ... of nfl eagles ... the terrain air jordans ... here, fidget spinner ... in the bcbg dresses ... Mid-Levels to timberland shoes ... build cheap jerseys ... a ray ban sunglasses ... unique new balance ... Diaojiaolou. versace outlet ... Diaojiao Lou marc jacobs outlet ... down iphone 4s cases ... the mountain, close kanye west shoes ... to households, celine handbags ... are vans shoes ... all wood orlando magic ... structure, up and down nfl falcons ... layers, sitting reebok ... south pandora rings ... south. Thousands nike huarache ... of occhiali oakley ... Diaojiaolou coach outlet ... with woolrich outlet online ... the ups and nike online ... downs ralph lauren factory store ... of nike mercurial vapor ... terrain changes, row upon row, mcm bags ... magnificent.Mr. hollister co ... Yu Qiuyu michael kors ... on the toms outlet ... evaluation here: shop coach factory ... "to nfl redskins ... answer ralph lauren tracksuits ... all salvatore ferragamo ... the beautiful." This nfl seahawks ... beautiful place is the hogan shoes outlet ... Guizhou Southeast prada outlet ... Guizhou skechers ... Xijiang Miao belstaff ... Village, thousands michael kors bags ... of years living gafas oakley ... with abercrombie ... a cheap oakley ... self-proclaimed lunette ray ban pas cher ... is the gsw jerseys ... descendants mcm bags ... of mizuno running shoes ... Chi cheap jerseys ... people.The swarovski jewelry ... original Chi is beats audio ... the adidas.se ... ancient tribe of los angeles clippers ... the nine juicy couture ... tribal michael kors purses ... lords. 5000 giuseppe shoes ... years barbour mens jackets ... ago, the polo ralph ... Yellow michael kors ... Emperor defeated roshe run ... Yan uhren ... Emperor, kate spade outlet online ... launched nike free shoes ... a war gucci mens shoes ... with the Chibi polo ralph lauren ... tribe. adidas.de ... Chi north face pas cher ... You killed, Dongyi, nfl azcardinals ... Jiuli swarovski ... and other nfl buccaneers ... tribes into the Yanhuang washington wizards ... tribe, sac jerseys ... only bos jersey ... the nfl cowboys ... formation nike.com ... of today's Chinese nation's earliest russell westbrook jersey ... subject. nike roshe ... Chi mizuno running ... You, michael kors bags ... although known as the north face ... one of ray ban wayfarer ... the ancestors of China, but lunette oakley pas cher ... thousands nfl vikings ... of ralph lauren ... years fred perry ... by thomas sabo uk ... opponents demon beats by dre ... badly. What is right wholesale handbags ... and wrong, as thousands nfl chargers ... of replica watches ... years fake rolex ... after the descendants, mont blanc ... we coach outlet ... naturally stone island store ... can not nfl patriots ... give toronto raptors ... a omega watches ... fair evaluation. nike roshe ... But fred perry shoes ... today, the adidas superstar ... mysterious michael kors bags ... and oakley ... brave minnesota timberwolves ... and industrious, free run ... suffering coach factory outlet online ... and the vicissitudes air max 90 ... of cheap oakley sunglasses ... the Miao descendants bcbg max azria ... can chi hair ... be recognized by replica watches ... the ralph lauren outlet ... world, longchamp ... this pandora ... is the ralph lauren ... final hogan ... victory of louboutin ... the tommy hilfiger online shop ... Chibi tribe.Standing guciheaven ... on the kate spade ... west side of the hilfiger outlet ... viewing ray ban sunglasses ... platform, michael kors handbags ... the eye is the layers toms outlet ... of charlotte hornets jersey ... the marc jacobs handbags ... green tile lacoste polos ... roof, baseball jerseys ... in ferragamo outlet ... the rolex replica ... white water nike.de ... on both sides of cheap true religion ... the nike free run ... river rayban ... along hollister kids ... the mountain, ray ban ... winding philipp plein clothes ... circled, adidas ... just as roshe run ... the master of ink oakley sunglasses ... ink replica rolex ... Danqing, knicks jerseys ... that valentino shoes outlet ... more nike mercurial ... than a thousand households, A converse ... block hollister ... with polo ralph lauren ... Miaojia asics ... characteristics of cheap basketball shoes ... the Hermes ... Diaojiaolou, all under armour ua shoes ... tell nop jerseys ... the Miao people thousands coach bags ... of chrome hearts jewelry ... years salvatore ferragamo ... of michael kors handbags ... heavy soccer outlet online ... history. But also swarovski crystal ... show all coach outlet ... the fendi outlet online ... ancient buildings of the montre pas cher ... ancient charm michael kors purses ... of the air jordan retro ... ancient!Thousands burberry uk ... of prada handbags ... Miao c&c beanies wholesale ... Village kevin durant shoeskobe bryant shoes ... surrounded nfl bengals ... by polo ralph lauren ... endless green fields and rayban ... hills, green nfl browns ... rice fields roche run ... throughout hermes bags ... the mountain, pandora bracelets ... the mountains are skechers womens shoes ... the tory burch shoes ... original longchamp handbags ... ecological large houston rockets ... wild flowers and old trees, tommy hilfiger ... the converse outlet ... village armani clothing ... set off in bottega veneta ... the pastoral north face backpacks ... scenery, katespade outlet ... people intoxicated, jerseys from china ... this When the heart will be the long champ ... birth beats by dre ... of nfl chiefs ... a "long speechless jordan release dates ... Xijiang designer handbags ... people" cheap oakley sunglasses ... desire.Into north face outlet ... the Zhaizhai, longchamp ... Baishui adidas shoes ... River through skechers ... the wall, the Xijiang pandora ... Miao Village divided into two. Side of the mountains around air max ... the mountain, heavy asics gel ... mountain nfl raiders ... range replica handbags ... peaks, terraced burberry sale ... mountains along the cheap michael kors ... mountain nfl 49ers ... straight oakley ... with moncler outlet online ... the nike.dk ... sky, the foot ferragamo ... of the ray ban ... mountain new balance store ... and moncler women jackets ... the burberry handbags ... low mcm handbags ... potential ray ban outlet ... is oakley sunglasses cheap ... the pistons jersey ... piece burberry bags outlet ... of thousands air max 2014 ... of Miao Village, louboutin ... along the stone memphis grizzlies ... pavement has tory burch sale ... been prada outlet ... boarded air jordan ... the cheap michael kors ... top vans outlet ... of mbt shoes outlet ... the mountain, overlooking the West nike air ... River, jimmy choo ... Stacked converse shoes ... on toms shoes outlet ... the hugo boss outlet ... mountain and built, before the nfl bears ... house michael kors ... after michael kors canada ... the bamboo oakley prescription ... and other oakley outlet online ... green plants air max ... embellishment. coach outlet sale ... A baseball bats ... turn nfl steelers ... there coach purses ... is a adidas shoes outlet ... landscape, which prada ... is the charm of the nba jerseys outlet ... West ray bans ... River.


Into true religion ... the Miao nike air max 2015 ... Village longchamp outlet ... can see a levis outlet store ... long nike outlet ... commercial pedestrian cheap true religion ... street, nike max ... pedestrian barbour women jackets ... street are paved thomas sabo ... with burberry handbags ... quartzite, where ralph lauren ... the the north face outlet ... sale ray ban sunglasses ... of mont blanc pens ... an array dansko shoes ... of Miao ralph lauren online ... characteristics of nfl jerseys ... goods, cheap eyeglasses ... Miao swarovski ... silver jewelry nfl bills ... and www.tommyhilfiger.nl ... snacks, there nfl giants ... are characteristics air max 95 ... of oakley outlet ... Miao drums michaelkors.com ... and ray ban sbocco ... Miao embroidery. This barbour outlet ... street, north face ... the plein outlet ... bank's jerseys from china ... staff is also dre beats ... dressed chicago bulls ... in the coach outlet ... Miao ray ban outlet ... national prada sunglasses ... costume, this indiana pacers ... commercial street nba jerseys ... in accordance pandora rings ... with nike outlet store ... the style burberry outlet online ... of cleveland cavaliers jerseys ... the hilfiger ... town built, every detail is nfl titans ... showing timberland homme ... the Miao zapatillas nike ... elements, are coach outlet online ... in nike air max ... the vans schuhe ... interpretation thomas sabo ... of nike free 5.0 ... this open folk culture museum new balance ... charm!The portland trail blazers ... middle michaelkors.com ... of converse chucks ... the commercial street has a large coach black friday ... square, every cheap glasses ... morning and kobe bryant jersey ... afternoon of a local Miao young men and women performing burberry ... Miao burberry outlet ... song nike air max ... and dance programs, new balance ... Miao people own san antonio spurs ... performances michael kors outlet online ... of belstaff mens jackets ... the song bottega ... and fitflop ... dance birkenstock outlet ... programs timberland outlet ... have michael kors purses ... local ethnic color, gorgeous jordan shoes ... costumes, michael kors outlet online sale ... cheerful nike free shoes ... song and dance cheap ray ban ... and replica watches ... beautiful Love womens hoodies ... story can ralph lauren shirts ... make you more understanding coach factory outlet online ... of oakley ... the Miao people!

michael kors outlet
تاریخ ارسال : 02 /01 /1397

ارسال نظر :

نام شما * :
ایمیل :
متن * :
کد امنیتی *: