جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.
این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.
ضمنا این فایل دارای پرسش نامه نیز می باشد.
موضوع:
بررسی عملی بودن اعتبار روایی و نرم یابی پرسش نامه سبک های عشق استنبرگ
فصل يكم
مقدمه
امروزه در روانشناسی مباحث گوناگونی پیرامون روابط بین فردی[1] مطرح می شود هرکدام از رویکردهای معاصر می کوشند تا تبیین و توصیف ویژه ای را پیرامون مباحث روابط بین فردی ارائه دهند.با این وجود، برخی از مفاهیم در هاله ای از ابهام قرار دارند و هنوز هم نمیتوان از آنها به عنوان مباحث واضح و روشن در حیطه روابط بین فردی صحبت به میان آورد، در این میان می توان به عشق، تفاهم، صمیمت، دلبستگی[2] و تعلق اشاره نمود.(منصوبی فرد، 1382).
امروزه می توان در حوزه روانشناسی کاربردی به روانشناسی زناشویی و مشاوره خانواده تاکید نمود.در مبحث روان درمانی خانواده نیز که همپوشی فزاینده ای با مشاوره زناشویی دارد، به بررسی ارتباط بین زوج و زوجه می توان پرداخت و با استفاده از فرایند عشق و تفاهم میزان صمیمیت و تعهد زوجین را به یکدیگر افزایش داد.(مینوچین و فیثمن، ترجمه بهاری و فرح سیا، 1381).
روانشناسی اجتماعی تجربی برای مدت زمان طولانی در به کار گیری موضوع عشق به عنوان یکی از موضوعهای مهم و اساسی خود کوتاهی کرده است.مورتی و راتزین[3] 1996 عقیده دارند که شاید برخی از سردرگمیها در این زمینه به جهت نگرش های دوسوگرایی است که علم نسبت به پژوهش عشق داشته است. ماهیت عشق از بعد روانشناختی به عنوان یک مسئله قابل بحث باقیمانده است و تا چندی پیش به عنوان یک زمینه مهم پژوهشی مورد توجه قرار نمیگرفت. (پاتو، 1381).
در زمینه این گونه ابهامات بود که پژوهشهای متعددی پیرامون شناسایی ماهیت و توصیف عشق صورت گرفت.رابین[4] 1979 به عنوان یک روانشناسی اجتماعی تلاش نمود تا دوست داشتن و عشق را اندازه گیری کند.عشق از دیدگاه او سه جز دلبستگی، توجه و صمیمیت است ارزیابی نظریه رابین علی رغم مخالفت عده ای که معتقدند اندازه گیری عشق غیر ممکن است، مثبت می باشد.
یکی از جذابترین و در عین حال کاملترین نظریه هایی که در حیطه عشق مطرح میشود نظریه مثلث عشق[5] است می توان با جرات عنوان نمود که نظریه مثلث عشق، با نفوذترین و در عین حال کاملترین نظریه در حیطه روانشناسی عشق می باشد.این نظریه بر اساس مطالعات و تحقیقات منظم و دامنه دار آر.جی.استرنبرگ[6] تدوین شده است که علاوه بر عناصر عشق رویکردی جامع را به انواع عشق ارائه می دهد.
استرنبرگ پس از تحقیقات متعدد، سه عنصر عشق تحت عنوان صمیمیت[7]، تعهد[8] و شهوت[9] را مطرح ساخته که بر اساس تعامل سه عنصر اولیه عشق، به هشت نوع عشق اشاره می نماید هرچند که نظریه استرنبرگ را به عنوان نظریه مثلث عشق رویکرد سه وجهی عشق مطرح میکند ولی در برخی از منابع مرتبط با روانشناختی عشق، رویکرد وی را تحت عنوان «رویکرد انواع عشق» مطرح میسازند. (عسگریان، 1383).
استرنبرگ از جمله افرادی بود که با استفاده از اصول روان سنجی تلاش نمود تا از طریق روش آماری پیشرفته تحلیل عوامل به شناسایی عناصر سازنده عشق دست یابد. وی از روش تحلیل عامل تاییدی استفاده نمود و تلاش کرد تا نظریه معتبر خود در حیطه روانشناسی عشق را بررسی کرده و بتواند کاملترین نظریه معاصر را بعنوان مبنای نظری اقدامات تحلیل عامل در نظر گیرد. در حال حاضر تحقیقات منظمی پیرامون نظر استرنبرگ صورت گرفته و جنبشی روان سنجی نیز در پی آن بوده است تا بتواند ابزارهای کاملتری را برای اندازه گیری انواع عشق با رویکرد استرنبرگ ساختار سازی و اعتبار یابی نماید. با این وجود ضروری به نظر میرسد تا به عوامل موثر در شکل گیری نظریه استرنبرگ پرداخته پس از بررسی این عوامل بتوان تصویر جامعی از مثلث عشق را ارائه نمود.
در این رهگذر باید به عقاید لی[10]، 1973 نیز اشاره کرد که بر اساس مفروضات جامعه شناختی و تحقیقات متعدد در آمریکا، کانادا و انگلستان ـ شش سبک عشق را مطرح ساخته است.
1- اروس[11] (عشق رمانتیک یا شهوانی)
2- استورگ[12] (عشق همدلانه یا دوستانه)
3- لودوس[13] (عشق تفننی)
4- مانیا[14] (عشق تملک گرایانه یا وابسته)
5- پراگما[15] (عشق واقع گرایانه یا منطقی، یا عملی)
6- آگاپه[16] (عشق ایثار گرایانه یا فارغ از خود) (دویر[17]، 2000)
نظریه های امثال «استرنبرگ» و «لی» تا حد زیادی توصیفیاند و در واقع سبکهایی را که افراد به کار میبرند تا عشقشان را نشان دهند توصیف می کنند اما درباره علت اتخاذ این سبکها اطلاعات کمی در اختیار ما قرار می دهند.بنابراین، نظریه دلبستگی سعی میکند تا با کشیدن خطوط موازی بین تجربیات کودکی و روابط بعدی بزرگسال این کار را انجام دهد. هزن و شیور عنوان می کنند که انواع دلبستگی که در کودکی شکل گرفتهاند بر سبکهای عشق که ما در بزرگسالی تجربه می کنیم تاثیر می گذارند.بر طبق نظر آنها هریک از اشکال دلبستگی (ایمنی، اجتنابگر و دوسوگرا) با روشهای متعاقب در عشق بعدی در ارتباط است.(دوید، 2000).
1-1بیان مسئله
استرنبرگ 1985 پژوهشهایی متعدد انجام داد و برای رفع خلاء نظری، مفهوم سازی دقیقی را از عشق صورت داد. استرنبرگ عشق را به سه جز اصلی: صمیمیت (جز هیجانی)، شهوت (جز انگیزشی) و تصمیم/ تعهد (جز شناختی) می بیند. این اجزاء به شکلهای مختلفی با هم تلفیق و ترکیب می شوند تا هشت نوع گوناگون عشق را به وجود آورند:
1- فقدان عشق[18] (یعنی هیچ یک از سه مولفه عشق وجود ندارد)
2- دوست داشتن[19] (یعنی فقط صمیمیت وجود دارد)
3- شیفتگی[20] (یعنی فقط شهوت وجود دارد)
4- عشق پوچ[21] (یعنی فقط تعهد وجود دارد)
5- عشق رومانتیک[22] (یعنی صمیمیت و شهوت بدون وجود صميمت وجود دارند)
6- عشق همدلانه[23] (یعنی صمیمیت و تعهد بدون وجود شهوت)
7- عشق احمقانه[24] (یعنی شهوت و تعهد بدون وجود صمیمیت)
8- عشق کامل آرمانی[25] (یعنی هر سه مولفه وجود دارند). (پاپالیا[26] و همکاران، 2002)
این سه مولفه را در سه راس یک مثلث جای داده و ماهیت و رفتار عشق و ارتباط آن را با تمایلات جنسی توسط شدت و ضعف این سه مولفه و نسبت آن با یکدیگر بیان می کند.تجسم مثلث عشق زمانی امکان پذیر است که میزان صمیمیت و شهوت و تعهد را به دو صورت بالا و پایین و یا ضعیف و قوی در نظر بگیریم که بر اساس قوی و ضعیف بودن این ابعاد 8 نوع عشق تحت عناوین بالا پیدا خواهد شد.
استرنبرگ ضرورت تشخیص تفاوت هریک از سه جز صمیمیت، شهوت و تعهد را از لحاظ مدت زمان تداوم یا سرعت زوال مورد بحث و تاکید قرار می دهد. شهوت به سرعت پدید میآید و سریعاً فروکش میکند. تعهد پس از گذشت زمان بوجود میآید و سپس در یک سطح باقی می ماند و صمیمیت به تدریج و در طی یک دوره زمانی رشد می یابد.بخشی از موفقیت و یا عدم موفقیت در ارتباط، بستگی به توانایی ما در تغییر هریک از اجزا عشق دارد. (دایر، ترجمه سپاه منصور، 1386).
از دیدگاه استرنبرگ بدترین نوع رابطه هنگامی است که صمیمیت، شهوت و تعهد ضعیف است و فقدان عشق مشاهده میشود و این رابطه با ثبات نیست ولی اگر هر سه محور بالا باشد، عشق کامل بارز میشود و رابطه عاشقانه به صورت دائمی و با ثبات بوده و هرگز نمیتوان نقصی در رابطهی عاشقانه مشاهده کرد. در نهایت رویکرد استرنبرگ به عشق از تنوع بالایی برخوردار بوده و حالت و زوایای مختلفی را مشخص ساخته است. هرچند که به راحتی نمیتوان نوع عشق را بعنوان وضعیتی ثابت در نظر گرفت ولی با استناد به تحقیقات معتبر میتوان عنوان کرد که نوع عشق تا حدودی ثابت می ماند و در اکثر مواقع تغییر نمی کند مگر آنکه طرفین بصورت جدی برای تغییر آن تلاش نمایند.لازم به ذکر است دستیابی به این هدف با تلاش یک طرفه کاری عبث و بیهوده است و تلاش هر دو نفر لازم و ضروری است. (عسگریان، 1383).
1-2 اهمیت و ضرورت پژوهش
نظریه استرنبرگ بر خلاف اکثر نظریه های پیشین بیش از یک یا دو نوع عشق را مطرح میکند و به ما، در درک عشق به عنوان یک پدیده چند بعدی کمک میکند، این نظریه کاربردهای عملی معینی نیز دارد. ابتدا از طریق سنجش سه جز عشق، نوع روابط عاشقانه هر زوج را مشخص میسازیم سپس بوسیله تحلیل تفاوتهای بین انواع عشق توسط هر زوج چنانچه تمایل به ادامه روابط وجود داشته باشد به دقت نشان داده میشود که چه حوزههایی نیازمند تغییر و اصلاح است. (دایر، ترجمه سپاه منصور، 1386).
نظریه مثلث عشق میتواند رضایتمندی از روابط عاشقانه را توصیف نموده و به عنوان مدلی کاربردی در حیطه مشاوره زناشویی، روان درمانی خانواده و مشاوره ازدواج بکار برده شود. از نکات کاربردی نظریه استرنبرگ در حیطه مشاوره زناشویی میتوان به انطباق سه عنصر عشق در زوجین تاکید نمود و به هر میزان که این انطباق بیشتر باشد روابط عاشقانه زن و شوهر به یکدیگر نزدیک میشود و تفاهم بیشتر میگردد. (عسگریان، 1383).
عوامل گوناگونی چون عوامل شخصیتی و تجارب دوران کودکی نقش بسزایی را در برقراری روابط صمیمانه و ایجاد عشق و تفاهم در زوجین ایفا می کنند.تلاش بر آن است تا بوسیله تحقیقات منظم و تجربی و دسترسی به ساختارهای مرتبط با عشق بتوان زمینه مناسبی برای توسعه روابط عاشقانه، صادقانه، و توام با تفاهم بین زوجین فراهم ساخت.
اکثر تحقیقات بر روی ارتباطات بین فردی در کشورهای غربی که دارای فرهنگ فردگرایی مستند انجام گردیده و توجه اندکی به کشورهای شرقی و فرهنگهای جمع گرا مبذول شده است. با توجه به این موضوع احساس میشود که پرسشنامه مذکور می بایستی در جامعه ما نیز نرم شده، اعتبار و روایی آن مورد بررسی قرار گیرد تا بتوان پرسشنامه را در امر مشاوره مورد استفاده قرار داد.
با توجه به بررسی پیشینه پژوهشی ملاحظه میشود که در زمینه بررسی عملی بودن و به دست آوردن اعتبار و روایی و نرم یابی این تست در ایران کاری صورت نگرفته است. این انتظار وجود دارد که با استاندارد کردن تست مذکور بتوانیم به نمرههای حاصل از اجرای آن اعتماد و اطمینان کافی داشته باشیم.
1-3 اهداف پژوهش
1- فراهم ساختن زمینه ای برای استفاده از یک وسیله مناسب جهت مشاوره ازدواج، مشاوره زناشویی و روان درمانی خانواده به منظور هدایت و راهنمایی زوجین.
2- فراهم ساختن زمینه ای برای محققانی که در آینده تمایل به انجام پژوهشهایی در موارد بالا را داشته باشند.
3- تعیین میزان اعتبار و روایی پرسشنامه همچنین نرم یابی پرسشنامه سبک عشق استرنبرگ.
1-4 پرسشهای اصلی پژوهشی
1- آیا بین مجموع پرسشهای سبک عشق استرنبرگ هماهنگی درونی کافی وجود دارد؟
2- آیا اعتبار پرسشنامه سبک عشق استرنبرگ در حدی است که بتوان در پژوهشها و کارهای تشخیص از آن استفاده کرد؟
3- آیا تست سبک عشق استرنبرگ از روایی برخوردار است؟
4- محتوای پرسشنامه سبک عشق استرنبرگ از چه عواملی اشباع شده است؟
1-5 تعریف اصطلاحات و مفاهیم
تست:
وسیلهای است استاندارد شده و عینی که برای اندازه گیریهای نمونهای از رفتار با خصوصیات فردی به کار میرود مقصود از عینی بودن آن است که روش اجرا، تصحیح، تعبیر و تفسیر نتایج بر اساس قواعد مشخص و معینی صورت میگیرد و نظرات مشخص در آنها اثری ندارد.
اعتبار[27]:
اعتبار، سه معنای متفاوت دارد. یک معنای اعتبار، ثبات و پایانی نمرههای آزمون در طول زمان است بدین معنا که اگر یک آزمون چند بار تحت شرایط یکسان درباره یک آزمودنی اجرا شود، نمره وی در همه موارد یکسان باشد، معنای دوم اعتبار به همسانی درونی آن اشاره دارد و مفهوم آن این است که سوالهای آزمون تا چه اندازه با یکدیگر همبستگی متقابل دارند و همه سوالهای آزمون یا ابزار سنجش، سازه واحدی را میسنجند. سومین معنای اعتبار به درجه توافق ارزشیابان مختلف اطلاق میشود. بدین معنا که اگر دو یا چند ارزشیاب متغیری را که با ابزار واحد و در شرایط یکسان درباره یک آزمودنی به دست آمده است بدون اطلاع یکدیگر نمره گذاری کنند.باید بین نمرههای آنان همخوانی وجود داشته باشد. (شریفی، 1380).
روایی[28]:
مراد از روایی آن است که ابزار اندازه گیری برای هدف مورد نظر یعنی اندازه گیری متغیر تحقیق از کارایی لازم برخوردار باشد. به عبارت دیگر، روایی مستلزم آن است که ابزار پژوهش همان متغیری را اندازه گیری کند که پژوهشگر قصد اندازه گیری آن را دارد، روایی نشان میدهد که آزمون واقعاً چه چیزی را میسنجد. (شریفی، شریفی، 1380).
رواسازی:
در فرهنگ روان سنجی به فرایند گردآوری شواهدی که مقصود از آن استنباطهای معینی درباره نمرههای تست است، رواسازی گفته میشود.
نرم:
به منظور تعبیر و تفسیر نمرههای هر فرد لازم است نمره های خام وی در مقیاسی بیان شود که چارچوبی برای مقایسه نمره ها به دست دهد. مقصود از این مقیاس که نرم یا هنجار خوانده میشود این است که وضع نسبی و مرتبه فرد را در یک گروه مرجع مناسب بیان کند. مرجع مناسب آن است که فرد میتواند به گونهای منطقی، با آن مقایسه شود. (هومن، 1384).
تحلیل عاملی:
تحلیل عاملی اصطلاحی است که برای تعدادی از تکنیکهای ریاضی و آماری مختلف اما مرتبط با هم به منظور تحقیق درباره ماهیت روابط بین متغیرهای یک مجموعه معین.
مسئله اساسی این است که آیا یک مجموعه متغیر را میتوان بر حسب تعدادی از ابعاد یا عاملهای کوچکتر نسبت به تعداد متغیرها توصیف نمود و هریک از ابعاد یا عاملهای به دست آمده معرف چند صفت یا ویژگی است. (هومن، 1380).
عامل:
عامل، بعد یا سازهای است که روابط بین مجموعهای از متغیرها را به صورت خلاصه مطرح می کند. رویس (1963) عامل را دقیق تر تعریف کرده است. او معتقد است عامل، سازهای است که عملاً از روی بارهای عاملیاش تعریف میشود. (کلاین، ترجمه صدرالسادات، مینایی، 1380).
بار عاملی:
همبستگی یک متغیر با یک عامل را بار عاملی گویند. (کلاین، ترجمه صدرالسادات، مینایی، 1380).
ماتریس عاملی:
هر ردیف ماتریس عاملی شامل ضرایبی است که برای بیان هر متغیر استاندارد شده بر حسب عاملها به کار می رود که این ضرایب همان بارهای عاملی میباشند. (هومن، 1380).
مقدمه
هـر چه گویم عشق را شرح بیان چـون به عشق آیم خجل گردم از آن
شرح عشق ار من بگویم بر دوام صـد قیـــامت بــگذرد، آن نــاتمام
مولانا
حکایت عشق، حکایت غریبی است. کلمه دیگری را در ذهن سراغ نداریم که این همه درباره آن حرفهای ضد و نقیض زده باشند. از سوء تفاهم بین دو ساده دل گرفته تا کیمیای هستی که آدمی و پری را طفیل هستی آن دانستهاند. یکی عشق را تا حد اشتیاق جسمانی پایین ميآورد و دیگری نه تنها عشق واقعی را جز در آسمان جست وجو نمی کند، بلکه عشق میان دو انسان را تنها پلهاي از نردبان بلند عشق ميداند، تمرینی برای عشقهای بلندتر و والاتر. (برگرفته از سایت http:// mosbateman)
«هرچند من با زبان مردم و فرشتگان سخن ميگویم و هر چند من با ایمانم تا بدان حد که قادرم کوهها را از جای برکنم، اما بدون داشتن عشق، من هیچم». (انجیل)
این روایت مشهور از انجیل مسیحی، منحصر به فرد نیست، قلمهای بسیاری در راه نگارش از عشق فرسوده شدهاند و به غیر از مورد خداوند، تاکنون در مورد هیچ موضوع دیگری تا بدین اندازه مطلب نوشته نشده است. تفکر در مورد عشق قدمتی دیرینه دارد. مطالعه علمی در مورد عشق، در قرن بیستم آغاز شد. تمرکز اولیه بر روی عشق انسان بود. هر چند همان طور که صاحب هر حیوان دست آموز خانگی ميداند، عشق تنها محدود به انسانها نیست. هر هارلو[1] (1974) نشان داد که عشق مادرانه و نیاز به مهرورزی برای رشد طبیعی بچه میمونها ضروری است. بچه میمونهایی که در کودکی از تماس با مادر محروم هستند، بزرگسالان آشفته و ناراحتی میشوند که غمگین هستند و برای جامعه میمونها نامناسباند. انواع بسیاری از عشق وجود دارد، عشق عظیم و حمایت کننده والدین ما، آغازگر سفر عشقی خودمان در زندگی است. سفری که راه خود را از عشق والدین ما آغاز ميکند و از پدران ما، تا هم نژادها، دوستان و همتایان رمانتیک ما جریان ميیابد تا نهایتاً چرخه را در عشق حمایت کننده ما نسبت به فرزندان و نوادگان تکمیل نماید. عشق اصولاً برای انسانیت، ما مهم است تجلیات گوناگون از عشق نظیر عشق رومانتیک با شخص مقابل، دارای اهمیت هستند. هیچ یک از تئوریها دقیقاً مشخص کننده تمامی ظرایف عشق نیستند. اما تمامی نظریه های عشقی واقعاً برای درک بهتر عشق به ما کمک میکنند. عشق ممکن است در سنین و شرایط فرهنگی گوناگون بصورت های متفاوتی جلوه کند اما با این همه اوصاف، مردم در این مورد بیشتر با یکدیگر مشابهند تا متفاوت است.
2-1 تعریف عشق
صدقی (1383) معتقد است، عشق در لغت به معنای شیفتگی، دلدادگی، دلبستگی و دوستی مفرط است و به صورت اسم به معنای:
1- احساس مهر و علاقه زیاد
2- دوستی قوی
3- جذابیت جنسی و به طور کلی یک احساس قوی مهر و علاقه به کسی یا چیزی است.
عاشق شدن یا بودن به معنای
1- احساس مهر و علاقه زیاد داشتن بخصوص برای یک رابطه با دوست نزدیک و یا احساس مهر و علاقه زیاد به همراه احساس جنسی به همسر
2- لذت بردن خیلی زیاد و یا دوست داشتن خیلی زیاد است.
اگرچه کشش بین فردی، یک کانون عمده در نظریه و پژوهشی اجتماعی روان شناختی است، اما محققین در این زمینه کوشش ننمودهاند تا عشق را به عنوان یک وجود مستقل مفهوم سازی نمایند. (پاتو، 1381)
درست است که عشق از قدیم بحثی خارج از علوم و مباحث جدی و کاری در اختفا بوده ولی اگر این مسئله قابل استتار است، قابل انکار نیست و این حقیقت نیز قابل انکار نیست که عشق و عاشقی یکی از اشتغالات عمده جاذب بشریت و از عوامل بسیار موثرتری است که در افراد و اجتماعات نقش اساسی بازی ميکند و چون عشق هرچه باشد آثار آن مشهود و محسوس است پس نمی تواند موضوع علمی قرار نگیرد. (بازرگان، 1335)
رادو عشق را واکنش مستمر نسبت به یک منبع لذت، معلوم کرده است. طبق این تعریف انواع عشق وجود دارد که شامل: جنسی، پدر و مادری، فرزندی، برادر وار، اتکایی، خوشیفته، همچنین عشق برای گروه، مکتب و مملکت ميشود. (پورافکاری، 1376)
به علاوه برخی اعتقاد دارند که عشق همانند رفتار آدمی، قابل پیش بینی است ولی باید آن را نشانی از شخصیت دگرگون نپنداریم و به علاوه دنبال روشهای نوین برای پیش بینی آن نیز باشیم. (بوسکالیا، 1372)
عشق، در همه جوامع به طور یکسان تعریف نمی شود، در یک طرف جوامعی قرار دارند که جذابیت عشقی را نابهنجاری یا مصیبت بار تلقی ميکنند، در طرف دیگر جوامعی قرار دارند که ازدواج بدون عشق را دیوانگی ميدانند جامعه آمریکای شمالی تمایل دارد که به عشق اهمیت دهد، اما در ژاپن و چین سعی بر این است که عشق را پدیدهاي بیهوده و زاید به حساب آورند.(گنجی، 1380)
عشق بازتابی آموختنی و عاطفی است، مثل همه رفتارهای قابل یادگیری، تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد که شامل رابطه دو جانبه میان یادگیرنده و محیط زیست او، قدرت یادگیری فراگیرنده، نوع و قدرت تقویت کننده های موجود (یعنی اینکه کدام آدمها به این عشق او پاسخ میگویند، چگونه پاسخ ميگویند و تا چه میزان نسبت به عشقی که او ابراز ميدارد (بازتاب نشان ميدهند) ميشود. عشق یک عمل متقابل پویاست که در هر لحظه از تمام زندگیمان آن را تجربه ميکنیم. بنابراین همیشه و در همه جا حاضر است.
عشق موهبت عظیم و شگفت انگیزی است که به وجود آورنده شادی و خوشی و خوشحالی است. عشق همواره به صورت هدیهاي است که در روز اول زندگی به انسان ارزانی ميشود و آدمیان باید به خود جرات دهند که جعبه هدیه را باز کنند و کاغذ هدیه را پاره کنند آنگاه اعجاز عشق را در ميیابند. ولی با توجه به اهمیت عشق هنوز نمی توان در دیدگاه روان شناسی و جامعه شناسی مقالات علمی را با عنوان دقیق عشق مشاهده کرد. (بوسکالیا، 1370)
متخصصان علم انسانی در تعریف عشق، به صورتی که مورد قبول همه باشد توافق ندارد. اما برخی عشق را یک حالت عاطفی و یک روش و نقطه نظر مجموعه شخصیت ميداند كه به یک شی (معشوق) معطوف میگردد و در کاملترین شکل خود با علایم زیر مشخص میشود:
1- با آرزوی تملک معشوق و همانند سازی با او
2- با حساسیت و محبت نسبت به معشوق
3- با اشتیاق به محافظت از معشوق خشنودی و رضایت خاطر او
4- با تمایلات جنسی نسبت به معشوق که ممکن است جنبه متعالی و تصعیدی به خود گیرد
5- با تصور کردن معشوق به صورت کامل مطلوب
6- با آرزوی این که شخص نیز در مقابل، مورد محبت معشوق قرار گیرد
7- با احساس لذت و خشنودی از بودن کنار معشوق
8- با احساس عاطفی شدید در زمان یادآوری و تجدید خاطره معشوق (بیابانگرد، 1381).
عشق در مرتبهاي عالی تر و به عنوان عالی ترین تجلی عالم هستی قلب، انسان را به سوی کمال در زیبایی مطلق سوق ميدهد، خدا انسان را به گونهاي آفریده است که وقتی به سوی نور مطلق متمایل ميشود با تمام وجود به سمت آن کشیده ميشود. به این ترتیب عشق کششی قلب انسان است به سوی خدا. این تعبیر در قرآن کریم و در متون اسلامی با عباراتی مانند (حب) نشان داده شده است. حب با عشق ماهیتی انسانی دارد و هدف اصلی آن نیز خداست ولی در بانسع به اینکه چرا اصالتاً عشق باید متوجه خدا باشد، به انسانها تعلق پیدا ميکند، باید گفت که عشق در مراتب پایین تر انسانی به سمت نشانههای از جمال و کمال الهی که در انسانها به عنوان خلیفه او به ودیعت گذاشته شده است متوجه ميشود. در واقع عشق یک انسان به انسان وگیر اگر خالی از هواها و امیال باشد نشانه هایی از عشق به کمال مطلق است. (احمدی، 1381)
از گفتن این که عشق نوعی جهت گیری است که هدفش مردم است نه یک نفر، نباید چنین نتیجه گرفت که بین انواع مختلف عشق که تابع معشوق های مختلفاند، تفاوتی وجود ندارد، برای فهم بهتر به توضیح بیشتر انواع عشق ميپردازیم.
عشق برادرانه
منظور از عشق برادرانه همان احساس مسئولیت، دلسوزی، احترام و شناختن همه انسانها و آرزو بهتر زندگی کردن، دیگران است. عشق به ناتوان، عشق به فقرا و بیگانگان شروع عشق برادرانه است.
عشق مادرانه
عشق مادرانه قبول بدون قید و شرط زندگی کودک و احتیاجات اوست. در کودک این احساس را به وجود میآورد که بگوید: خوب است که به دنیا آمدهام و در نهاد کودک نه تنها آرزوی زنده ماندن، بلکه عشق به زندگی را القا میکند.
عشق جنسی
موضوع عشقهای قبلی محدود به یک نفر نبود اما عشق جنسی، درست خلاف این است، این عشق شوق فراوان به آمیزش کامل است به منظور حصول وصل با فردی دیگر. برای مردم صمیمیت مقدمتاً از طریق تماسهای جنسی برقرار ميشود. چون آنان جدایی را در درجه اول تنها یک جدایی جسمی ميانگارند در واقع این وصل به منزله غلبه بر جدایی است. اگر عشق زن و مرد در عین حال عشقی برادرانه نباشد هرگز به پیوند بیشتر از آنچه از پیوند گذاری عیاشی دست ميدهد منتهی نخواهد شد.
عشق به خود
قبول زندگی خود، سعادت، رشد و آزادی خویش ریشههایش در استعداد مهر ورزیدن آبیاری ميشود یعنی منوط هستند به دلسوزی و احترام، حس مسئولیت ودانایی فردی که قادر است عشق بورزد و عشق ورزیدن او باروری همراه است خودش را نیز دوست دارد و کسی که فقط بتواند دیگران را دوست بدارد اصلاً معنی عشق را نمیداند.
عشق الهی
در تمام ادیانی که پیروانشان به خدا معتقدند چه آنهایی که خدا را ميپرستند و چه آنهایی که به خدای یگانه معتقدند، خدا به منزله برترین ارزش و مطلوبترین خیر است. در نظامهای دینی جهان غرب، عشق به خدا اساساً با اعتقاد به عدالت الهی و عشق الهی یکی است عشق به خدا ضرورتاً یك تجربه فکری است در ادیان شرقی و عرفان، عشق به خدا یک تجربه شدید از وحدت است که بطور ناگسستنی با ابزار عشق در همه اعمال زندگی بستگی دارد این عشق کامل ترین نوع عشق است. (اسدبیگی، 1385)
2-2 نظریه های زیست شناسی در رابطه با عشق
از منظر روانشناسی تکمیلی، تجارب و رفتارهای مرتبط با عشق را میتوان با نحوه شکل گیری آنها در فرایند تکامل انسان مورد بررسی قرار داد. بعنوان مثال چنین مطرح شده است که زبان گفتاری انسان، در جریان تکامل بشر به عنوان نوعی نشانه بر این جهت گیری، برگزیده شده است تا امکان فراهم شدن وسیلهاي برای انتخاب جفتهای احتمالی مهیا گردد. میلر[2]، روان شناسی تکاملی را بعنوان نقطه شروع تحقیقات بعدی توصیف نمود، علم عصب شناسی میتوانست عشق بازی را با نقطه مشخصی در مغز منطبق نماید. نکته با اهمیتتر این است که ما نیاز به بررسیهای بهتری در مورد زندگی حقیقی عشق بازی انسان، شامل جنبه های قابل سنجش عشقبازی که بر انتخاب شریک عشقی، نتایج تولید مثل (و یا دست کم سکسی) افراد مختلف تاثیر گذارند و مکانیزمهای احساسی و شناختی ـ اجتماعی، عاشق شدن را داریم.
چنین مطرح شده است که ظرفیت آدمی برای تجربه عشق، نشانهاي برای جفتها بالقوه است تا به والدین کمک کند وظیفه خود را انجام دهند و ژنهای خوب و سالمی را به نسلهای بعدی انتقال دهند.
مطالعات در علوم عصبی، وجود مواد شیمیایی خاص را در مغز به اثبات رسانیدهاند که احتمال ميرود هنگامی که افراد عشق را تجربه ميکنند در این فرایند نقش داشته باشند. این مواد شیمیایی، شامل: تستوسترون[3]، استروژن[4]، دوپامین[5]، نوراپی نفرین[6]، سروتونین[7]، اوکسی توسین[8]، و وسپورسین[9] هستند. چنین به نظر میرسد که سطح کافی تستوسترون برای رفتار های هر دو جنس مرد و زن مهم باشد. دوپامین و نوراپی نفرین و سروتونین، بیشتر در مرحله جلب توجه در یک ارتباط، حضور دارند. چنین به نظر ميرسد که اکسی توسین و سپورسین ـ ارتباط نزدیکتری با تعلق دراز مدت و ارتباطات عمیق شکل یافته و پیوند میان دو نفر دارد. (برگرفته از سایت http ://en.wikipedia)
در شماره فوریه 2006 نشریه نشنال جئوگرافیک[10]، صفحه روی جلد لورن اسلاتر[11]، به مقالهای با عنوان «عشق، واکنش شمیایی» اختصاص داشت که به موضوع عشق و مواد شیمیایی مرتبط با آن میپرداخت. در این مقاله، اسلاتر به توضیح برخی تحقیقات به عمل آمده در این زمینه ميپردازد:
نگرشی قراردادی در زیست شناسی، این است که دو عامل سوق دهنده، در عشق جاذبه سکسی و پیوستگی وجود دارد. چنین فرض ميشود که پیوستگی میان بزرگسالان، نظیر همان اصولی عملی ميکند که موجب ميشود کودک به پدر و مادرش وابسته شود. بر اساس تحقیق اسلاتر، چنین به نظر میرسد که مواد شیمیایی آزاد شده، مسئول عشق شهوانی و وابستگی طولانی مدت بصورت خاص، در افراد عاشق ميباشد تا طبیعت ذاتی آنها، از نظر شیمیایی، آثار سروتونین در عاشق بودن نظیر اثرات ظاهری در اختلال وسواسی است که ميتواند توجیه کننده این موضوع باشد که چرا شخص عاشق قادر به فکر کردن به هیچکس دیگری نیست. به این دلیل داروهای SSRI[12]و یا داروهای ضد افسردگی دیگری که درمان کننده اختلال وسواسی یعنی OCD[13]هستند. توانایی عاشق شدن را از شخص سلب میکند.
وابستگی طولانی مدت که پس از مرحله شهوانی عاشق بودن، در یک ارتباط احساس ميشود، به اوکسی توسین مرتبط است. ماده شیمیایی که پس از ارگاسم[14] در خون آزاد ميشود و به علاوه پدید آورنده جذابیت نیز ميباشد از فعالیتهایی نظیر قایقرانی طولانی مدت برای قرارهای ملاقات بین زوجها بسیار مناسبند. چون هیچگونه ناراحتی روحی برای فرد ایجاد نمیکند و سبب ميشوند اوکسی توسین در خون آزاد شود.حتی فعالیت در خارج از خانه برای دقایق طولانی به دلیل افزایش ضربان قلب و سایر پاسخهای روان شناسی ميتوانند موجب شوند شخص جذابیت بیشتری در اطراف خود بیابد و نیز به منظور بررسی مناطقی از مغز که به نظر ميرسد در تجربه عشق آدمی دخیل هستند از تکنیکهای اسکن مغز، نظیر ثبت تصاویر فعالیتهای مغناطیسی، استفاده به عمل ميآید.
2-3 تحلیل علمی عشق
زیگموند فروید[15] (1939-1856) تا اندازهای آغازگر تحقیق در این زمینه بود. او ایده آلهای فلسفی مسیحیت را در مورد عشق متعالی و همگانی به چالش کشید. از نظر او میل به عشق به صورت یک غریزه اصلی با شخص زاده ميشود. فروید از بسیاری جهات، احیاء کننده نظر یونانیان در مورد عشق، بعنوان خشمی بی دلیل بود.
در حالی که نظریات فروید به سرعت مورد مخالفت سایرین قرار ميگرفت او همچنان فردی مهم به شمار ميرفت. چرا که او کسی بود که عشق را کالبد شکافی و تشریح کرد و آن را به موضوعی برای تحقیق و مباحثه تبدیل نمود.
سایرین، نظیر هیولاک الیس[16]، تلاش داشتند مفاهیم عشق و سکس را مجدداً مورد آزمایش و ارزیابی قرار دهند. روانشناسان در دهه 60 قرن بیستم، وارد این حیطه شدند تا انواع مختلف عشق را از یکدیگر بازشناسند.
الاین هارت[17] فیلد، یکی از پیشگامان این راه، این ایده را مطرح نمود که افراد خود، انواع مختلف عشق را تشخیص ميدهند و در طول زندگی خود ممکن است در زمانهای مختلف آن را تجربه کنند.
او اظهار داشت شهوت، بخش لذت، اما احساس بسیار قوی است که در این میان دخیل است و پتانسیل نا استواری یک ارتباط را پدید ميآورد. عاشقان در پی استواری ارتباط هستند و اغلب به دوستی و شهوت تمایل دارند. عشق رومانتیک در عمل توسط واقعیت به مفهومی پیچیده تبدیل ميشود. باول بای[18]، تئوری مشروحی را پایه گذاری کرد که بر مبنای آن وابستگی کودک انسان به والدین، پیش درآمد زیربنایی است برای عشق بشری.
جای تعجب نیست که برخی از محققان دریافتهاند که مردان و زنان تا حدود زیادی در مورد تعریف خود از عشق متفاوتند. آنها متوجه تمایلی در مردان برای توصیف خود بعنوان خود یک شرکت کننده در یک بازی شدند.در حالی که توصیف زنان از خود، با عناوینی چون، پایبند به دوستی، اهل عمل، اما همچنان وابسته توام بود.
مردان به آرمان عشق نوع دوستانه بیشتر از زنان معتقدند در حالی که زنان بیشتر واقع بین هستند. در هر صورت هم مردان و هم زنان بر عشق شهوانی تاکید دارند و این مسئله حتی اگر در گذشته نیز بوده اما امروزه تنها به دنیای غرب تعلق ندارد.
بر طبق نظریات جانکوویاک[19] و سایرین، عشق رومانتیک نه مقولهای عالمگیر است. روانشناسی واقعیعشق، نیز مورد بررسی قرار گرفته است. از نظر روانشناسی، چنین دریافت شده است که عشق شدید، از انگیزشی سکسی متمایز است. چیزی که در گذشته اغلب فرض ميشود اما اکنون به اثبات رسیده است. اکنون چنین به نظر ميرسد که عشق با دو سیستم اولیه همزمان گیر در ارتباط است. تمایل جنسی و وابستگی مرد و زن.
بر اساس این تئوری میل جنسی، افراد را بر آن ميدارد تا در پی یافتن شریک مناسبی جهت رسیدن به این اتحاد باشند. در حالی که جذابیت رمانتیک افراد را قادر یم سازد تا در پی شریک خاص و ترجیح این شریک بر سایرین باشند. (برگرفته از سایت jrank.orghttp://science)
مطالعه لیلیان فادرمن[20]، در سال 1981 به نحو شگفت آوری نشان داد که عشق مردان به صورت گسترده از تاریخ ادبی دوستی رومانتیک قدمت بیشتری دارد و عشق میان زنان، از رنسانس تا امروز ادامه دارد. هرچند عشق داستانی معمولی است که به نظر ميرسد به جوانها تعلق داشته باشد، اما عشق در تمامی زندگی بشر ادامه ميیابد. اغلب مطالعات نشان دادهاند که دوستی و عشق شهوانی، پیش بینی کننده مثبت برای رضایت زناشویی در طول زندگی هستند. در حقیقت عشق از نظر محققان به عنوان یک عامل مهم و اساسی در نظر گرفته میشود. عشق پایه زیست شناسی محکمی دارد که بی شک از پیشرفتهای فرهنگی تاثیر میپذیرد.چنین به نظر ميرسد که عشق، تا حدودی موجب چرخش زمین به دور خود نیز میگردد.