جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.
این پایان نامه با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد
موضوع مقاله: معاد از دیدگاه امام خمینی (ره)
مقدمه
معاد از ديدگاه امام خميني (ره)
«و ما خلقنا السموات والارض و ما بينهما لاعبين»[1]
مكتب پيامبران الهي بر اساس ايمان به مبدا و معاد استوار است مهمترين امري كه در تمام اعصار مورد توجه فرستادگان خدا بوده و حداكثر مجاهده را در راه تحقق بخشيدن به آن مبذول ميداشتند آن بوده كه انسانها را آفريدگار جهان مومن ساخته و بر ايمان به روز معادشان تأكيد و تقويت نمايند.
ايمان به خدا پايه اصل سعادت بشر و شرط اول انسان شدن و انسان زيستن است. ايمان به خدا قيود بردگيها را ميگسلد ، آدمي ر اآزاد ميسازد، او را به ارزش انساني خود متوجه مينمايد و راه تعالي و تكامل را به رويش ميگشايد. ايمان به روز قيامت حس مسئوليت را در نهاد بشر بيدار ميكند مردم را براه وظيفه شناسي سوق ميدهد، و آنان ر ابه رعايت حدود انساني خود و احترام به حقوق ديگران وادار مينمايد. بيم از كيفر اخروي، به مسلمانان راستين آگاهي ميبخشد و از گناه و نا پاكي بر حذر شان ميدارد. اميد به پاداش الهي، مؤمنين واقعي را فرمانبردار دين خداميسازد و آنها را درستكار بار ميآورد. خلاصه اينكه ايمان به معاد، ضامن اجراء اوامر و نواحي خداوند و موجب تخلق انسان به سجاياي پسنديده و اخلاق است.
ايمان به روز جزا در جهان بيني مكتب اسلام يكي از اركان ضروري دين و از جمله اصول قطعي اعتقادي است.
آنچه بايد مورد توجه قرارگيرد اين است که در مقابل مكتب الهي اسلام ، مكتب مادي –قرار دارد.
با توضيح مختصر از مقايسه ميان جهان بيني مكتب مادي با جهان بيني مكتب الهي اسلام موضوع روشن ميشود . عدم ايمان به معاد چه تأثيري ميتواند در زندگي فردي، اجتماعي و در نهايت مسير تكاملي انسان بگذارد.
پيرو مكتب مادي معتقد است كه جهان و انسان پديدهايي هستند صد در صد مادي و بر اثر علل و عوامل گوناگون طبيعي ، انفعال هاي مختلف مواد به طور تصادف و اتفاق به وجود آمدهاند.
در حاليكه پيرو مكتب اسلام عقيده دارند كه هستي، منحصر به ماده و موجودات مادي نيست بلكه آنها قسمتي از عوالم وجودند و قسمت ديگر هستي، فوق ماده و ماوراء پديدههاي مادي است ، هستي تمام موجودات مادي از خداوندي است كه خود منزه از ماده ومبّري از نقائص مادي است.
پيرو مكتب مادي اعتقاد داردكه جهان و انسان دو پديده بي هدفند و در پيدايش آنها برنامه عالمانهاي بكار نرفته ونقشه حكيمانهاي طرح نشده است بلكه هر دو در دامن طبيعت ، بدون محاسبه و مصلحت موجود شدهاند. در حاليكه پيرو مكتب اسلام عقيده دارد كه در خلقت خداوند بزرگ لغو و بيهوده وجود ندارد در تمام جهان هستي ، هيچ مخلوقي عبث و بي هدف آفريده نشده است.
مكتب مادي، انسان را پديده يك بعدي ميداند و عقيده دارد كه آدمي چيزي جز ماده و خواص و آثار ماده نيست.
اعضاء و اجزايش ، قواي ظاهري و باطنيش ، عقل و هوش و تمام فعاليتهاي بروني ودروني هم همه مادي هستند حتي انديشه ها و افكار انسان نيز ناشي از عوامل مادي است كه در مغز جاي گرفتهاند در حاليكه مكتب الهي اسلام، انسان را دو بعدي ميداند، يكي بعد مادي و ديگر بعد معنوي، قرآن كريم هم به بعد مادي «ولقد خلقنا الانسان من سلله من طين»[2] و هم به بعد معنوي انسان اشاره ميكند كه همان نفس يا روح آدمي است «ثم انشأناه خلق آخر»[3]
پيرو مكتب مادي خود را مخلوق ماده نادان و معلول عوامل اتفاقي ميداند پيرو مكتب الهي اسلام خود را مخلوق خدا ميداند و عقيده دارد كه خالق دانا او را بر مبناي حكمت و بر اساس مصلحت آفريده است به او عقل و هوش و فطرت توحيدي داده و با هدايت تشريعي مسير حق را به او ارائه كرده است پيرو مكتب مادي تصور ميكند كه حيات انسان همانند ساير جانوران فقط در همين دنياي مادي است و با رسيدن مرگ به كلي پايان ميپذيرد. در حاليكه پيرو مكتب الهي اسلام عقيده دارد آنچه زوال ميپذيرد جسم مادي انسان است و روح انسان همچنان باقي است و پس از مرگ با شرايط تازهاي به حيات خود ادامه ميدهد.
امام خميني (ره) يكي از شخصيتهاي بزرگ ديني و سياسي معاصر ماست كه در نوع خود بي نظير يا كم نظير بود . امام در عرفان هم در حوزه نظر يك استاد مسلم بودنند، هم در حوزه عمل عارف و اهل طريقت بودنند.
آنچه قابل توجه است اينكه شخصيت سياسي و عرفاني و فقهي امام (ره) بر اكثريت روشن است. البته با شدت و ضعف ، لكن اعتقاد دارم كمتر كسي از شخصيت فلسفي امام آگاهي دارد، و اين درحالي است كه ايشان حدود سه دهه فلسفه تدريس كردند. ايشان استادي همچون آيت الله رفيعي قزويني درفلسفه داشته و شاگردي چون استاد مطهري تحويل جامعه دادهاند.
مسأله معاد يكي از مهمترين مسائل در حوزه دين بوده و فيلسوفان در تبيين و اثبات آن بحث هاي مفصلي داشتهاند در اين تحقيق ميخواهيم:
معاد از ديدگاه حضرت امام خميني (ره) مورد بررسي قرار دهيم كه قطعاً اين امر ما را با انديشههاي فلسفي امام آشنا خواهد كرد. از خداوند بزرگ استمداد ميطلبم اين حقير را در اين تحقيق موفق گرداند.
ان شاالله
نگارنده
فصل اول
ضرورت وجود معاد
ضرورت وجود معاد :
مقدمه: هر انساني فطرتاً ميل به كمال و جاودانگي دارد، شايد بسياري از انسانها تصويري منطقي از كمال و جاودانگي در ذهن خود نداشته باشند وهر انساني كمال را چيزي بداند كه حقيقت كمال غير از آن باشد، اما آنچه مسلم است اينكه بشر در جستجوي كمال است فقدان انسانها سبب شده است كه همواره به سوي وجدان در حركت باشند.
ميل به بقاء كه مهمترين عامل آن حب ذات ميتواند باشد از دلايل مهم گرايش انسان به مسأله جاودانگي است. قوانيني كه در طبيعت حاكم است عقلاً نشانگر آن است كه تحقق كمال و جاودانگي در اين عالم براي انسان ممكن نخواهد بود و عالم ديگري بايد وجود داشته باشد تا تحقق كمال ميسر شود. مسأله معاد از اين جهت اهميت فراوان دارد چرا كه كمال و جاودانگي با وجود آن معناي واقعي پيدا ميكند، تبيين عقلائي و اثبات آن ، ميتواند ميل به جاودانگي را در انسانها به صورت منطقي و هدفمند تقويت نمايد و اين امر در سير زندگي بشر به لحاظ كيفي تأثير بسزائي خواهد داشت. تأكيد اديان الهي ، خصوصاً دين مبين اسلام و فيلسوفان حاكي از اهميت اين موضوع است.
«ايمان به زندگي پس از مرگ از جمله الهامات فطري است. شواهد تاريخي نشان ميدهد كه بشر در طول تاريخ زندگي پس از مرگ ايمان راسخ داشته است، اين اعتقاد را ميتوان از چگونگي ساختمان قبرها و اشيائي كه همراه مردگان به خاک ميسپردند مشاهده كرد»[4]
بنابراين بشر با حب ذاتي كه دارد ميل به بقاء و دوام هميشه در او جريان دارد و همواره در مقابل فناء مبارزه ميكند. هر عاملي تحت هر شرايطي بخواهد به هستي او آسيبي برساند با تمام قوا ايستادگي ميكند، البته با كمي دقت اين ميل به بقا و جاودانگي درغير انسان مثلاً حيوانات ميتوان مشاهده نمود،چرا كه حيوانات هم با عواملي كه بخواهد هستي انها را به خطر بياندازد مقابله ميكنند.قدر مسلم كيفيت ميل به جاودانگي در حيوانات نسبت به انسانها يكسان نيست، ميل به حيات ابدي درفطرت انسان سبب شده است كه همواره براي حفظ آن تلاش كند واين درحالي است كه ميداند روزي ميميرد. با اين وجود همچنان به جاودانگي ميانديشد.
«انسان يك طور خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعي، حيات ماوراءالطبيعه هم دارد وآن حيات مابعد الطبيعه حيات صحيح است . تمام تعلميات انبياء براي نشان دادن راه و مقصد كه همان عالم مابعد الطبيعه است ميباشد»[5]
ميتوان گفت وجود حيات مابعدالطبيعه و ارتباط آن با فطرت انسان سبب شده است انسان عليرغم آن كه ميداند روزي خواهد مرد لكن آنرا فناء نداند و همواره به بقاء و جاودانگي بيانديشد.
اهميت اعتقاد به معاد:
بي شك اعتقاد به معاد زندگي را براي انسان هدفدار ميكند، آگاهي از كيفيت معاد و علت وجودي آن انسان را مسئوليت پذير كرده و سبب ميشود تا او خود را يك موجود رها شده و بي هدف نبيند وجود معاد يعني رابطه انسان با كمال، به عبارتي ديگر انتقال از يك نقص به سوي كمال ، و دين همان چيزي است كه انسان در جستجوي آن است.
« اگر انسان باورش آمد كه يك مبدئي براي اين عالم هست و يك باز خواستي براي انسان هست، مردن فنا نيست بلكه انتقال از يك نقص به كمال است، انسان را از لغزشها محفوظ نگه داشته و به كيفيت و ميل به زندگي او افزوده ميكند.»[6]
[1]دخان / 38
[2]مومنون / 12
[3]مومنون/ 14
[4]معاد استاد ناصر مكارم شيرازي 1396 ه ق ص 32
[5]صحيفه نور امام (ره) جلد 8 ص 82-81
[6]تفسير سوره حمد امام (ره) ص 109
فصل دوم
تجرد نفس
مقدمه:
وجود نفس، تجرد نفس و جسمانيه الحدوث يا روحانيه الحدوث نفس از مسائل مهمي است كه فيلسوفان براي تبيين آن تحليلهاي زيادي كردهاند و نظرات مشابه يا متفاوتي را ارائه دادهاند. در مورد وجود نفس اين بحث وجود دارد كه منبع و منشا آثار گوناگون در ماده وجسم چيست؟ «بر خي مبدا و منشا اين آثار را صورت جسميه و هيولا دانستهاند كه هيچ كدام نميتوانند منشا آثار باشند . صورت نميتواند زيرا در برخي از اجسام،مانند جمادات، علي رغم وجود صورت جسميه،آثار نا همگون مشاهده نميشود در حالي كه اگر چنين بود جدايي آنها از يكديگر امكان نداشت و هيولا هم نميتواند مبداء آثار باشد زيرا قوه محض است و هيچگونه تأثيري ،چه دائمي و چه غير دائمي نميتواند داشته باشد تنها احتمال معقولي كه باقي ميماند آن است كه قوهاي در اجسام مورد بحث وجود دارد كه مبدا مصدور افعال وآثار ناهمگون ميگردد و آن نفس است[1]»
مطلب ديگر بحث تجرد نفس است و اينكه آيا نفس به همراه بدن حادث ميشود قبل از بدن و يا بعد از بدن حادث ميشود مورد تأكيد فيلسوفان است، و مطلب مهم كه محل بحث فيلسوفان بر جسته اي مانند ابن سينا و ملاصدرا واقع شده است اين كه نفس حادث جسماني است يعني در آغاز وجودش جسماني بوده و در حركت تدريجي و جوهري به تجردميرسد يا نه در آغاز وجود روحاني بوده واز تجرد برخوردار است كه هر كدام بحث مفصلي به همراه دارد.
تعريف نفس: «نفس كمال است براي جسم ،زيرا كمال چيزي است كه شيء به واسطه آن از قوه و نقص خارج ميشود»[2]
«نفس صورت اول براي جسمي است كه حيات بالقوه دارد»[3]
نفس كمال اول براي جسم طبيعي آلي است و اين مانع اغيار است و خارج كننده آن دسته از كمالات اولي كه نفس نيستند.[4]
اگر چه تعاريف متعددي درباره نفس ارائه شده است لكن دلايلي وجود دارد كه كمال بهترين تعريف براي نفس است و صورت نميتواند تعريف جامعي براي نفس باشد.
اولاً اگر صورت را در تعريف نفس اخذ كنيم تعريف ما به برخي انواع نفس يعني نفس نباتي كه مجرد نيست اختصاص مييابد در حالي كه هدف ما تعريف مطلق نفس است لذا از مفهوم كمال استفاده ميكنيم تا تعريف شامل همه انواع نفس شده و اين ابهامي كه همه انواع نفس در جسم منطبع ميشوند پيش نيايد.
ثانياً مفهوم كمال در مقايسه با ماهيت نوعيه لحاظ ميشود در حالي كه مفهوم صورت در مقايسه با ماده مورد ملاحظه قرار ميگيرد از طرفي مفهوم كمال به طبيعت جنس نزديكتر است و ماهم در صدد تعيين جنس براي نفس هستيم .
ثالثاً بكار بردن مفهوم كمال در تعريف نفس اين مزيت را دارد كه دلالت بر مفهوم ماده ونوع، هر دودارد در حالي كه مفهوم صورت تنها دلالت بر ماده دارد و دلالتي بر نوع ندارد.»[5]
بنابراين تنها مفهوم كمال است كه صلاحيت قرار گرفتن در تعريف نفس را دارد.
[1]شرح اسفار- جلد هشتم- درسهاي استاد محمد تقي مصباح يزدي –تحقيق از محمد سعيدي مهر
[2]تقريرات فلسفه جلد 2 امام (ره) شرح منظومه ص 594
[3]جاودانگي رضا اكبري –ص 147 به نقل از ارسطو در كتاب درباره نفس
[4]شرح اسفار –استاد مصباح يزدي –جلد هشتم نگارنده محمد سعيدي مهر ص 83
[5]شرح اسفار جلد هشتم –استاد مصباح يزدي –نگارش محمد سعيدي مهر ص 55-84 نتیجه:
به نظر نگارنده آنچه در فصول مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفت می توان گفت انسان در مسائل مابعدالطبیعه از مانور عقلی محدودی برخوردار است و هر موضوعی را که مورد بحث و تحلیل و بررسی قرار می دهد، نتیجه کاملی از آن حاصل نمی شود البته این بدان معنا نیست که انسان دست از تحقیق و تفکر بردارد، نه تنها این امر عقلایی نیست بلکه مورد تأکید شریعت نیز می باشد که باید در اصول دین انسان تحقیق و تفکر کند و اعتقادش را بر مبنای اندیشه و عقلانیت قرار دهد لکن منظور این است که به هر حال انسان به اندازه ظرفیت علمی و عقلی خودش قادر است در مورد حیات بعد از مرگ به معرفت رسیدهاند و بر آن مبنا نظری را ارائه دادهاند، این نظرات متفاوت را می توان از کیفیت خلقت انسان تا معاد او مشاهده نمود. برخی نفس را جسمانی الحدوث دانسته و برخی روحانیه الحدوث، برخی نحوه تکامل انسان را با حرکت جوهریه روشن می کنند و برخی چنین اعتقادی ندارند، برخی تناسخ را مطلقاً تأیید می کنند و برخی مطلقاً مردود می دانند در این میان برخی نوعی از تناسخ را می پذیرند. این اختلاف نظر به حیات پس از مرگ سرایت می کند و لذا برخی بقاء قوه خیال را می پذیرند و برخی اصلاً چنین اعتقادی ندارند. مراتب بالاتر که غایت انسان است، و نهایت حرکت به آنجا ختم می شود برخی معاد را منحصر در روحانی می دانند و برخی علاوه بر روحانی، جسمانی هم می دانند.
و برخی برای بعضی انسانها هیچ جایگاهی قائل نیستند نه جهنم و نه بهشت، بلکه در گروه حیوانات قرار می دهند و اعتقاد دارند لزومی ندارد انسان یا بهشتی باشد یا جهنمی، می تواند جزء هیچ کدام نباشد. قابل توجه این که همه این فیلسوفان بزرگوار به اندازه لازم نسبت به شریعت مطالعه داشته و بازبان دین آشنا بودهاند، کمیت یا کیفیت مطالعات و معلومات دینی این بزرگواران بحث دیگری است لکن نمی توان پذیرفت فیلسوف مسلمان نسبت به دین آشنا نبوده است. آنچه قدر مسلم است در دین تناقض گویی وجود ندارد.
اگر چه معتقدم دین، خصوصاً اسلام که در قرآن و سنت خلاصه شده است کمتر بحث فلسفی کرده است چرا که مخاطب دین عامه مردم هستند و باید به زبان عموم سخن بگویند، البته در برخی موارد مباحث عقلی و فلسفی مشاهده می شود لکن غالب چنین نیست، اما چون در شریعت نقص نیست و صاحبان شریعت اعم از انبیاء و ائمه اطهار (ع) که از عصمت برخوردار بودهاند هر موضوعی را که مورد بحث قرار می دهد مورد تأیید و اعتماد خواهد بود،بنابراین می خواهم چنین نتیجه بگیریم که اعتقاد به جاودانگی ناشی از اعتماد ما به پیامبران است.
امام (ره) به نحوی این موضوع را مورد اشاره قرار می دهد، ایشان در تقریرات فلسفه می گویند، نفس مجرد که ذات خودمان است به دنبال برهان میگردیم خود را فراموش کرده و آمدهایم نفس خودمان را از کتاب اسفار سوال می کنیم. یا ابن سینا نظرش این است که معاد جسمانی به لحاظ عقلی قابل اثبات نیست و باید به شریعت و پیامبر (ص) اعتماد کرد و این در حالی است که ملاصدرا معاد جسمانی و روحانی را عقلاً قابل اثبات می دانند. لکن باید گفت عقل بدون معنویت و اتکا به شریعت قادر نیست حیات پس از مرگ را آنگونه که هست تبیین و اثبات نماید. به عبارت دیگر می خواهیم بگوییم برای شناخت حقیقت عالم پس از مرگ چه برزخ و چه معاد نمی توان به اسفار یا اشارات یا شرح منظومه اعتماد کرد بلکه باید به خدا، پیامبر و قرآن اعتقاد و باور داشت. عقل، تفکر، تحقیق و مطالعه فلسفی و بهره بردن از اساتید می تواند این اعتقاد و باور را تقویت کرده و ارتقا بخشد.
خدایا ما را از کاملان درحکمت نظر وحکمت عمل قرار بده
فهرست منابع:
1. خمینی (ره) ، روح اله، 1381 ، تقریرات فلسفه ، شرح اسفار، ج 3 ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)
2. ملاصدرا ، محمدبن ابراهیم، 1383 ، الشواهد الربوبیه ، ترجمه دکتر جواد مصلح ، انتشارات سروش
3. خمینی (ره) ، روح اله، 1378 ، معاد از دیدگاه امام خمینی (ره)، فروغ السادات رحیم پور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره).
4. اکبری ، رضا، 1382 ، جاودانگی ، پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی.
5. مولوی، جلال الدین، دفتر سوم مثنوی.
6. سهروردی، شیخ شهاب الدین، حکمت الاشراق ، ج 2 .
7. حسن زاده آملی، حسن، 1377 ، هزار و یک نکته، مرکز نشر فرهنگی رجاء ، ج 1 و 2 .
8. سبزواری ، ملاهادی، شرح منظومه ، ص 313.
9. ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، مبدأ و معاد، ص 238 .
10. خمینی (ره) ، روح اله، تفسیر سوره حمد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
11. خمینی (ره) ، روح اله، صحیفه نور، ج 19 .
12. مطهری، مرتضی، 1376 ، معاد، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم.
13. فلسفی، محمدتقی، 1360 ، معاد ، هیئت نشر معارف اسلامی.
14. پترسون، مایکل و دیگران، چاپ چهارم، 1383 ، ترجمه احمد نراقی، ابراهیم سلطانی ، انتشارات طرح نو.
15. طباطبایی ، محمدحسین، 1373 ، حیات پس از مرگ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
16. مظفر، شیخ محمدرضا، 1418ه ق، بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقاید الامامیه، شرح سید محسن خرازی، مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
17. خمینی (ره) ، روح اله، 1376، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
18. خمینی (ره) ، روح اله، 1376، شرح حدیث عقل و جهل، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
19. زمردیان، احمد، چاپ چهارم، 1373، حقیقت روح ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
20. خمینی (ره) ، روح اله، زمستان1374، آیین انقلاب اسلامی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
21. علامه حلی، کشف المواد فی شرح تجریه الاعتقاد، ترجمه علی محمدی، 1378 ، اتشارات دارالفکی.
22. علامه حلی، 1378 ، باب حادی عشر، ترجمه محمدعلی شهرستانی، نشر دانش پرور.
23. حسن زاده آملی، حسن، چاپ اول، گشتی در حرکت، مرکز نشر فرهنگی رجا.
24. علامه مدرس، محمدتقی، 1361 ، جهان بینی الهی و تصورات بشر، ترجمه دکتر محمد مجدی ، انتشارات نوید.
25. امین، احمد، ج 2 و 3، راه تکامل، ترجمه احمد بهشتی، ناشر دارالکتاب الاسلامیه.
26. چند تن از اساتید فلسفه غرب، فلسفه یا پژوهش حقیقت، ترجمه سید جلال الدین مجتبول ، انتشارات حکمت.
27. خمینی (ره) ، روح اله، کشف الاسرار، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
28. رفیعی قزوینی، سیدابوالحسین، 1368، رجعت و معراج، انتشارات طه.
29. مصباح یزدی ، محمدتقی، شرح اسفار، 1380 ، ترجمه دکتر محمد سعیدی مهر، دفتر انتشارات اسلامی.
30. خمینی (ره) ، روح اله،آداب الصلوه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
31. مکارم شیرازی، ناصر، 1396ه ق، معاد و جهان پس از مرگ، انتشارات هدف.
32. اتیس، و. ت. ، 1379، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، انتشارات سروش.
33. خمینی (ره) ، روح اله، 1367، نامه به گورباچف رهبر شوروی سابق صحیفه نور، ج 21 .
34. غزالی، احیاء علوم دین، ج 4.
35. ملاصدرا ، محمدبن ابراهیم، اسفار، ج 9، انتشارات حکمت.
36. شیرازی، قطب الدین، شرح حکمت اشراق.
37. مطهری، مرتضی، نقدی بر مارکسیسم، انتشارات صدرا.
38. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، فصل زندگی جاوید و حیات اخروی، انتشارات صدرا.
39. خمینی (ره) ، روح اله، طلب و اراده، ترجمه سید احمد خمینی، انتشارات علمی و فرهنگی.
40. خمینی (ره) ، روح اله،مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
41. مطهری، مرتضی، مقالات فلسفی، انتشارات صدرا.
42. سبحانی، جعفر، 1358، شرح اسفار ، ج 2، به نگارش دکتر محمد سعیدی مهر، دفتر انتشارات اسلامی.
43. مصباح یزدی ، محمدتقی، 1380، شرح اسفار، ج 2، نگارش دکتر محمد سعیدی مهر ، دفتر انتشارات اسلامی.
44. خمینی (ره) ، روح اله،شرح دعای سحر،ص 32 –31، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (ره) .
45. جمعی از اساتید فلسفه ، کیهان اندیشه چاپ ، 1375 ، شماره 68 .
46. صحیفه سجادیه، ترجمه عبدالرحیم افشار زنجانی، 1375، انتشارات اسلامی و ابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
47. نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، 1379، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع).
48. ابراهیمی دینانی ، غلامحسین ، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی
49. جوادی عاملی ، عبدالله ، ده مقاله پیرامون مبداءومعاد.
50. ملاصدرا ، محمدبن ابراهیم .تعلیقه حکمت الاشراق ، چاپ سنگی