نمونه سوالات پیام نور
به فایل سون خوش آمدید

جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.

منو كاربري
تبلیغات

سیلویکا

Image result for ‫سیویلیکا‬‎

نرم افزار آموزشی شهاب

فایل های بیشتر
آمار
تعداد دانلود فايل : 0 دانلود
امتیاز فایل : -12 امتیاز
بازدید : 340 مرتبه
گزارشات سايت

فايل هاي رايگان:
    1,657 فايل
فایل های غیر رایگان :
    5,442 فايل
فایل های ويژه:
    204 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    6,263 كاربر
adsads
تحقیقی در باب تصوف
تحقیقی در باب تصوف
تاریخ ارسال : 30 /02 /1393
دسته بندي: پابان نامه - پروژه - مقاله - تحقیق
حجم فایل : 179.16 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 147 صفحه
امتیاز : -12




قیمت : 5,000 تومان



توضیح :

این فایل با فرمت ورد و آماده پرینت می باشد.

 

موضوع:

تحقیقی در باب تصوف

 

تصوف يعني طريقت ، راهي به سوي حقيقت = انرژي زمخت را به انرژي لطيف (الهي) تبديل كردن . (هماهنگي با كل)

شرط طريقت

1-فقر (تهيدستي روحاني ) = فنا= ساده زيستن و بي نفس بودن (درروح فقير بودن )

2-ذكر (يادآوري)= پژواك خداوند

يادآوردن و ذكر خدا اين است كه تو خدا را دردرختان ، پرندگان و مردم و حيوانات بيني . هركجا زندگي جاري است خدا را آنجا بجو ، هركجا كه هستي هست خدا را درآنجا بياب ، زيرا تنها خدا وجود دارد و نه هيچ چيز ديگر .

3-معرفت

تو درنفاق زندگي ميكني و بردگي تو همين است و هرچيز واقعي با چيزي مصنوعي جايگزين شده (شخصيت جايگزين معرفت با آگاهي گشته است ). شخصيت ساخته انسان است و معرفت امري الهي است . انسان آگاه با معرفت خويش زندگي مي كند و معرفت او ، شخصيت اوست . اگر شخصي به تو توهين كرد ، انسان با شخصيت پاسخي آماده دارد . انسان با معرفت پاسخ هاي آماده و ازپيش تعيين شده ندارد . او معرفت دارد و كيفيتي آينه گون درخود دارد . رفتار او بر اساس هشياري آن لحظه او خواهد بود . رفتار او براساس گذشته ، حافظه اش و از ذهنش نمي آيد . رفتار او درلحظه حال است و تازه خواهد بود . رفتار او زيبايي دارد و موقرانه است (نياز لحظه هر چيز كه باشد تو آن را درخودت خواهي داشت ). ولي انسان با شخصيت زشت است . درگذشته و درعادات خود زندگي مي كند .

                 بود آيا كه درميكده ها بگشايند

                                                                           گره از كار فروبسته ما بگشايند

                 اگر ازبهر دل زاهد خودبين بستند

                                                                         دل قوي دار كه از بهر خدا بگشايند

عشق

-    عشق يعني اين كه تو آماده باشي جانت را براي عشقت بدهي (قبل از مردن بمير)زيرا مردن درعشق يعني فرارفتن از مرگ .

-         انسان بايد درچنان عشقي به سربرد كه آماده باشد همه چيز را به مخاطره افكند .

-    عشق و نفس نمي توانند با هم باشند مثل خورشيد و ماه (نور وتاريكي ) و اگر از نفس حمايت كني ، مجبوري كه بي عشق سركني و برعكس اگر نفس دورانداخته شود . عشق از همه جوانب فرا مي رسد .

-         نفس انسان به گونه است كه نمي تواند اعتراف كند كه احمق بوده است .

-    وقتي تو شروع به گردآوري دانش مي كني راضي وشاد هستي و فخر مي فروشي و مي پنداري كه ميداني و بسيار نفساني مي گردي . درواقع تو هيچ نمي داني . ولي دانشي كه جمع كرده اي به تو يك تأثير كاذب مي دهد ، گويي كه ميداني و شروع مي كني به تظاهر كردن نخست براي ديگران وسپس براي خودت . وقتي ديگران فكر كنند كه تو ميداني تو باورت مي شود .

-    عشق دردناك است زيرا انسان را دگرگون ميسازد . براي رسيدن به جديد بايد قديم را ترك كني . گذشته آشنا است و امن ، ولي جديد مطقاً ناشناخته است .

ذهن درامور تازه كاملاً‌ ناتوان است و ترس برمي خيزد . با ترك دنياي كهنه ي راحت و امن درد آغاز مي گردد. ولي تو بدون رفتن از درون رنج نمي تواني به شعف دست يابي . بسياري از انسانها نيز دررنج هستند ، ولي رنجشان عبث است . زيرا دردكشيدن بدون عشق ، يك اتلاف وقت است و بالعكس رنج كشيدن درعشق ، سازنده است و تو را به سطوح بالاتر معرفت خواهد برد .

-    براي خود شناسي عشقي اساسي لازم است تا ديگري را درعشقي عميق و شديد و درشعفي كامل بشناسيم تا آينه اي داشته باشيم براي بازتاب وجود خويش .

عشق يعني تو باز باشي ، آسيب پذير باشي ، حصار ها و زره پوش ها را بياندازي ، درآمدن ازحالت دفاعي ، خطرناك زندگي كني و ازخود شيفتگي و ازدنياي بسته خويش بيرون بيائي (يعني شخص وجود ندارد ) و ديگر آنكه  عشق يعني ديگران مي توانند تو را انكار كنند .  مي توانند تو را آزرده كنند و توبايد اين چالش ها را بپذيري تا رشدي كامل داشته باشي . نخستين گام عشق يعني هماهنگ بودن با تمام انسانها ، حيوانات ، پرندگان ، درختان ، اشياءو انتهاي آن پروردگار .

-         كساني كه مي گويند زندگي بي معني است ، كساني هستند كه عشق را نشناخته‌اند.

-         مردم فقط وقتي رشد مي كنند كه خطاهاي بسيار مرتكب شده باشد هر اشتباه فرصتي است براي رشد كردن .

-         راه تحول دروني دشوار است . هيچ تحول واقعي نمي تواند آسان باشد .

-    انسان فهيم مي تواند ازهمه چيز استفاده كند . حتي از زهرنيز مي تواتند همچون شهد استفاده كند. آنچه كه مورد نياز است هشياري و هوشمندي است .

-    پس از چند سال تلاش عظيم ، او تشخيص داد كه هركاري بكند به جايي نخواهد رسيد زيرا تلاش ها ازنفس برمي خيزد چگونه تو را ازنفس رها مي سازند ؟ اين نفس است كه «كننده» مي شود ، نفس نمي تواند تصميم بگيرد كه تسليم شود . اگر نفس تصميم به تسليم بگيرد ، بار ديگر تو را فريب داده است . آن وقت نفس حاضر است وحتي تسليم تو را نيز دركنترل خود دارد . ولي نفس نمي تواند تسليم را كنترل كند . تسليم يعني بي نفس بودن . چندين سال همه ي راههاي ممكن را پيمود و راهي براي بازگشتن نيافت . هرچه بيشتر تلاش مي كرد دورتر مي گشت .

-    وقتي ازتمام تلاش ها دست برداري ديگر رويايي نمي تواني ببيني . فكري به سراغت نمي آيد ، كاري براي انجام دادن نمانده ، تلاش ها به شكست انجاميده . او درنااميدي تمام به سر مي برد و كاملاً‌ ناتوان شده بود . او اندوهگين نبود . وقتي كاملاً نااميد باشي ، نمي تواني غمگين باشي . اندوه يعني اينكه تو هنوز هم اميدوار هستي. اندوه يعني اينكه تلاش ثمر نداد و تو براي همين غمگين هستي ؛ ولي تلاش ديگر موفق خواهد بود و باز هم فكر خواهي كرد و بازهم نقشه خواهي كشيد . نااميدي ، يعني اينكه تو هيچ اميدي نداشته باشي ،  نه به اينكه (من شكست خورده ام ).

تمام راز، راز بزرگ ، رازرازها درهمين بي تلاش زيستن است . بي عملي يعني تسليم.

-تو نمي تواني بگويي : بگذار تسليم شوم زيرا تسليم شدن به نظربهترين راه براي رسيدن به سرور ، خدا ، فراتر آگاهي و اشراق است آن وقت تسليم تو وسيله اي است براي رسيدن به يك هدف ، ولي تسيلم واقعي ، وسيله اي نيست براي يافتن چيزي . انسان فقط آسوده است .

تسيلم را (فناء في الله )مي خوانند ، ناپديد شدن درخداوند و آن وقت از ميان اين ناپديد شدن ، چيزي شروع به پيدايش مي كند و آنان اين حالت را بقاءلله مي خوانند : حضور خداوند چيزي كه غير قابل توصيف و بيان نشدني است . يك تجربه ي بي كلام است . حالتي كه نه ذهنيت است و نه عينيت بلكه وراي هردو است .

-    انسان هوشمند قادر نيست تا آتش كند انسان هوشمند ترجيح مي دهد خودش كشته شود تا اينكه مردمي بيگناه را به قتل برساند . انسان هوشمند چنين نخواهد كرد .

مسئله انسان چگونه يافتن خداوند نيست ، اين است كه چگونه از اين زندان كه ذهن تو است و فرهنگ تو است آزاد شوي زيرا ذهني كه تو را ازآن خود مي خواني ، مال تونيست .

انسان پيوسته هرلحظه درتضاد و جنگ بسر مي برده اين آموزش دنيا است . وقتي ازهمان ابتدا به تو درس جاه طلبي مي دهند . يعني تو بايد از ديگران بالاتر باشي يعني كه تو بايد برتري خودت را اثبات كني و ثابت كني كه ديگران ازتو پائين تر هستند و تو بايد موفق شوي .

مسئله انسان چگونه يافتن حقيقت نيست زيرا تا وقتي كه تو آزاد نباشي ، نمي تواني حقيقت را پيدا كني ، حقيقت فقط درآزادي اتفاق مي افتد . اززنداني كه برتو تحميل كرده اند بيرون بيا . اگر با زندان همكار نكني ، زندان نمي تواند وجود داشته باشد و اگر تو بخواهي خداوند را بشناسي ، زندگي را بشناسي و نعمتها و بركات آن را درك كني و زيبايي اين جهان هستي را ببيني آزادي نخستين پيش نياز است .

آفرينش تقسيمات درانسان ايجاد شكاف دراو بوده است . به تو گفته اند كه بدن تو از روحت جداست ، خداوند از دنيا جداست ،دنياي ديگر دنياي واقعي است و اين دنيا دروغين و كاذب است و براي دربند نگاه داشتن تو از واژه ترس استفاده شده : ترس ازجهنم ، وحشت از تنبيه ، و اينكه تو را براي بهشت و انواع خوشي هاي آن تو را طمع كار بارآورده اند . ولي اين گونه نيست : تنها يك دنيا وجود دارد ، اين تنها دنيا است . بدن و روح تو يگانه و يكي است . تمام ترسها را دور بريزيد . اگر عاشق زندگي باشي و آن را محترم بداري و جشن بگيري ، دربهشت هستي . اگر نتواني شادماني كني ، اگر چنان زنجيرهاي سنگيني برپا و دست داشته باشي كه نتواني با آهنگ زندگي به رقص درآيي . آنوقت در دوزخ بسر مي بري.

گرمن از باغ تو يك ميوه بچينم چه شود

                                                                      پيش پايي به چراغ تو ببينم چه شود

يا رب اندكنف سايه آن سروبلند

                                                        گرمن سوخته يك دم بينشينم چه شود

رفتار مريد بامرشد

يك سالك روحاني بايد با مرشدي دررابطه اي صميمانه و عاشقانه باشد اين پديده زماني مي برد . تو نمي تواني فقط از يك دربه دري ديگر بروي ، تو گدا باقي مي ماني ، مي تواني اطلاعات جمع آوري كني ، ولي دردرونت ، تمام آن اطلاعات يك آشوب بزرگ مي شود . يك سنگ غلتان خزه جمع نمي كند .

عشقي كه بين مرشد و مريد وجود دارد همچون گلهاي فصلي نيست بلك



  گزارش تخلف  |  افزودن به فایل های من | tiktak | تاریخ ارسال : 30 /02 /1393

نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.