اثرات صدا بر عملكرد وظيفه موضوع مطالعات آزمايشگاهي و ميداني گسترده بوده است. واضح است وقتي وظيفه اي نيازمند سيگنالهاي شنيداري است صدا در شدتي كه مانع شنيدن هشدار يا درك آن شود عملكرد را تحت تاثير قرار خواهد داد. يك صداي نا آشنا و شديد نيز باعث آشفتگي و تداخل بيشتر در انجام كارها خواهد شد.
اثر صدا بر عملکرد جسمی
عملکرد شغلی نيز می تواند در اثر صدا آسيب ببيند .صدا اثر خود را به دو صورت مستقيم يا غير مستقيم از طريق ناراحتی يا نارضايتی شغلی به جا مي گذارد (آبل 1990)گر چه بسياری از مطالعات اوليه نشان دادند که کارگران صنعتی ميتوانند کار خود را بدون تاثير صدا انجام دهند اما مطالعات اخير نتايج ديگری را نشان داده است. برای مثال Bragdon(1973) نشان داد که صدا بويژه وقتي غير منتظره و ناآشنا باشد بشدت عملکرد شغلی را آسيب می زند. علاوه بر اين مواجهه با صدای بالای 90 دسی بل بر اساس گزارش اين محقق باعث افزايش ميزان خطاها شده و هشداری برای وقايع و حوادث غير منتظره خواهد بود.Broadbent همچنين ، بيان می کند که وظايف حسی نيز در اثر صدا آسيب می بيند.
اثر صدا بر عملکرد شغلی يکی از موضوعات بحث انگيز در ميان پژوهشگران بوده است(برودبنت 1978، پولتون، کرايتر 1958) يکی از مشکلات موجود در مطالعه اثر صدا بر عملکرد شغلی، گوناگونی وظايف و صداها ست. صدا می تواند منقطع و يا پيوسته بوده ،موسيقی يا صدای سفيد باشد. وظايف ممکن است به صورت دستی- مهارتی(اعمال خودکار) ، فکری باشد. مطالعات انجام گرفته تمامی شرايط موجود از نظر نوع وظيفه و نوع صدا را در بر نمی گيرند بطور کلی در هر يک دامنه محدودی از شرايط ممکن بررسی شده اند.
نظريات موجود در رابطه با اثرات صدا بر عملكرد
نظريه مرکب: اين نظريه توسط گلاس و سينگر(1972) بيان شده شامل چهار عامل به قرار زير است:
1-اثر پوششی(Masking)
2- ايجاد حواس پرتی
3- افزايش تحريک يا انگيختگی
4- انتقال
در زمانی که صدا برای اولين بار پخش می شود سطح انگيختگی افزايش می يابد. افزايش سطح تحريک هم باعث بهبود عملکرد شده و هم فرد را به مبارزه با اثرات تخريبی پوششی صدا و حواس پرتی ترغيب می کند. اما پس از مدتی سطح تحريک به کمتر از حد طبيعی کاهش مي يابد. از اين مرحله به بدن عملکرد دچار افت می شود .در اين مرحله است که به موازات کاهش تحريک اثرات تخريبی پوششی و حواس پرتی صدا عملکرد را دچار نقصان می کند.
انتقال می تواند از محيط بی سر وصدا به محيط پر سر و صدا باشد(انتقال منفی) و يا از شرايط صدا به سکوت (انتقال مثبت) . اين انتقال خواه بلافاصله و خواه چند روز پس از مواجهه رخ دهد تاثيراتی بر عملکرد دارد که ميتواند بهبود يا تضعيف عملکرد باشد.
نظريه برودبنت و پولتون
نظريه اين دو محقق در مورد اثرات صدا بر عملکرد شغلی متفاوت است .هر دو به قانون يرکز-دادسون استناد کرده اند که ارتباط استرس و عملکرد را بصورت شکل U وارونه بيان می کند.
پولتون معتقدا است:
1- صدا موجب مختل شدن گفتگوهايی می شود که در درون فرد جريان دارد. افراد نمی توانند آنچه را که فکر می کنند بشنوند.
2- صدا موجب حواس پرتی می شود.
3- صدا در مراحل اوليه مواجهه موجب افزايش مفيد تحريک فيزيولوژيک شده اما اين حالت با گذشت زمان کاهش مي يابد.
برودبنت عقيده دارد:
1- اثرات مخرب صدا به دليل تحريک بيش از حد است و نه به دليل تداخل با گفتگوهای درونی و پوشش آن.
2- در ترازهای بالا قدرت توجه و درک فرد به شکل مخروط است(به دليل تحريک بيش از اندازه).يعني فرد قادر به تمرکز روی همه اطلاعات نيست و تنها بر بخش مهم توجه می کند در نتيجه خطاهايی روی می دهد. افزايش تحريک می تواند سبب بهبود عملکرد يا کاهش آن شود. سطحی از تحريک که اپراتور در آن بهترين عملکرد شغلی را نشان می دهد سطح تحريک بهينه ناميده می شود .افزايش تحريک از اين مقدار باعث کاهش عملکرد می شود. در مقابل اگر سطح تحريک بسيار پايين آيد افراد برای حفظ هوشياری و بيداری خود دچار مشکل می شوند و بدين ترتيب احتمالاً عملکرد شغلی در اثر نبود تحريک يا انگيختگی لازم کاهش می يابد.