جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.
به نام خدا
مقاله : تاریخ سیاست در اسلام
این مقاله با فرمت word و آماده پرینت می باشد
فهرست:
مراتب ظهور فلسفه سياست در تمدن اسلامي
سياست وتاريخ سياست اسلام چيست؟
فلسفه تاريخ سياست اسلام از زبان نجفي
محمد اركون و تاريخ سياست اسلامي
روششناسی مطالعات تاريخ سیاسی در اسلام از دیدگاه سید محمد باقر صدر
رویکرد توصیفی و هنجاری در مطالعاتتاريخسیاسی اسلام
روشهاى تحقيق در علوم تاريخ سياسى
تفاوت روش تحقيق در نظام تاريخ سياسى اسلام با نظامهاى ديگر
روش استنباط نظام تاريخ سياسى اسلام
آسيب شناسى روش تحقيق در نظام تاريخ سياسى اسلام
مراتب ظهور فلسفه سياست در تمدن اسلامي
هر قدر سايه و روح دو اصل توحيد و ولايت در طراحي و بازسازي تمدن و مدينهي اسلامي بيشتر جلوه كرده، مقدسات و مفاهيم قدسي نيز حضور و ظهور افزونتري يافته است. اين مهم، در معماري، ساختمانسازي مساجد و شهرسازيها، در هنر و ادبيات و شأن و شؤون طبقات و دستههاي اجتماعي و علمي و خلاصه در همهي ابعاد، با نظمي خاص و مراتبي ويژه آشكار ميشود؛ اما نكتهي اصلي مورد توجه اين تحقيق، مسألهي «سياست» و جايگاه آن در اين مدنيت است.
متفكران مسلمان به ارزش، نقش و جايگاه اين وسيلهي مهم در رسيدن به آمال ديني و اهداف الهي به خوبي پي برده بودند و از آنجا كه با توجه به آموزههاي قرآنيو روح توحيدي اسلام، «عدل و عدالت»، نقطهي اصلي و ملاك و ضابطهي مهم تحقق اين آمال و ارزشها بوده است، سياست، با توجه به اين مهم و با «مناط» آن، آميخته شده و با حوزهي مقدسات، پيوندي ضرور و ناگسستني مييابد؛ به همين سبب در طراحي مدنيت ديني، نه تنها مسجد و محراب، بلكه بازار و حكومت و آيين كشورداري و شهرسازي نيز بايد در هماهنگي كلي، با روح عدالت عجين و مقدس شود و مقدس به نظر آيد و به همين جهت نيز ميتوان با كليد «عدالت»، به «جوهر سياست» و در حقيقت به «فلسفهي تاريخ سياست» در تمدن اسلامي دست يافت و در منظر آن، افقي گسترده را به نظاره نشست؛ اما اين طرح و اين نگاه با دو مسأله، يكي «تاريخي» و ديگري «تطبيقي» در تعارض و تمايز قرار ميگيرد. در حوزهي تاريخي، تاريخ كشورهاي اسلامي و حكومتهاي حاكم بر قرون متمادي در اسلام، دست كم در حوزهي سياست، ارزشهاي ديني و عدالت و مقدسات، بيشتر از ديگر اجزاي مدينه دور بوده و تاريخ اسلام (به قولي فارابي) در عمل، بيشتر داراي «مدينههاي غير فاضله» بوده است؛ اما در حوزهي تطبيقي، در چند قرن اخير، به ويژه عصر حاضر در دنياي غربي و تمدن آن، مقولهي سياست، امري «نامقدس» ديده ميشود و با صدور و راهيابي دستاوردهاي اين تمدن به ديگر اجزاي عالم، اين معنا و مفهوم و ماهيت در سياست نيز بيشتر رخ مينمايد. تاريخ غربي شدن و غربي ديدن بخشهايي از جوامع اسلامي و تاريخ دو سدهي اخير ايران، به خوبي نمايانگر و مؤيد اين نفوذ و تأثيرپذيري بوده است. باتوجه به اين دو مسأله كه يكي تاريخي و ديگري تطبيقي است، گويا اهميت كار دوچندان ميشود؛ چرا كه با روشن شدن بحث در جايگاه واقعي سياست در تمدن اسلامي در ادوار گذشته، به كوشش متفكران و آگاهان جامعهي اسلامي در اين نظريهپردازي ميتوان پيبرد و مجاهدت آنان را در حفظ ملاكها و نزديك كردن عمل به نظر و واقعيات، به حقايق و بايدها را دريافت. اين تجربهي تاريخي در تمدن اسلامي، به ادوار پيشين حيات مسلمانان منحصر و محصور نميشود؛ بلكه براي بازسازي و بازيابي و رسيدن به تمدن اسلامي در دنياي معاصر و در آيندهي جوامع اسلامي،اين الگو و طرح به خوبي ميتواند فرافكني كرده، حدود و ثغور و شؤون سياست را نشان ميدهد؛ اما آنچه در قرون گذشته اتفاق افتاده و آنچه براي ساخت تمدن اسلامي و مدنيت ديني دربارهي جايگاه سياست مقدس در زمانهاي بعدي بايد اتفاق بيفتد، گويا داراي اين مشابهت است كه علوم گوناگون اسلامي، هر يك با توجه به روشهاي خود ميكوشد اين روح عدالت و قداستبيني را با سياست آميخته و با آن روح، سياست را تفسير كرده، در مدنيتِ موردنظر خود قرار دهد.