نمونه سوالات پیام نور
به فایل سون خوش آمدید

جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.

منو كاربري
تبلیغات

سیلویکا

Image result for ‫سیویلیکا‬‎

نرم افزار آموزشی شهاب

فایل های بیشتر
آمار
تعداد دانلود فايل : 4 دانلود
امتیاز فایل : 4 امتیاز
بازدید : 84 مرتبه
گزارشات سايت

فايل هاي رايگان:
    1,657 فايل
فایل های غیر رایگان :
    5,442 فايل
فایل های ويژه:
    204 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    6,265 كاربر
adsads
امپراتوري ايران
امپراتوري ايران
تاریخ ارسال : 01 /10 /1393
دسته بندي: پابان نامه - پروژه - مقاله - تحقیق,تاریخ
حجم فایل : 21.96 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 18 صفحه
امتیاز : 4




قیمت : 1,000 تومان



توضیح :
به نام خدا
 
روي ديوار شمالي صفه كه آپادانا يا تالاز بزرگ قرار دارد، حاشيه اي است كه داراي سه رديف مي باشد و روي هم ساخته شده است. طول اين حجاري 93 متر است كه در ازمنه قديم سيب زياد ديده ولي مكتشفين مؤسسه شرقي دانشگاه شيكاگو، نقش برجسته هاي حجاري شده نظير آن را كه كاملاً مثل همان مي باشد در قسمت شرقي صفه كشف نموده اند.
 
تالار صد ستون
بزرگترين كاخ پذيرايي از لحاظ وسعت، تالار صد ستون سنگي خشايارشا مي باشد كه وسعت فضاي داخلي آن حدود 4900 متر مربع (70×70) بوده و از صد ستون سنگي (ده رديف در ده) كه هر يك 12 متر ارتفاع دارد تشكيل يافته است. اين تالار داراي 8 درگاه ورودي و خروجي بوده و به تالار تخت نيز معروف مي باشد. روي ديوارهاي اين تالار همان موضوع هايي نشق شده كه در اطراف دروازه شرقي كاخ «سه دروازه» حجاري گرديده، ولي ديگر در اينجا نقش داريوش ديده نمي شود و نوه اش اردشير اول جاي او را گرفته است. اين پادشاه، بيش از يك ربع قرن بعد از مرگ داريوش به پادشاهي رسيد و ساختمان تالار صد ستون را به پايان رسانيد كه از تمامي تالارهاي تخت جمشيد مجلل تر بوده و به احتمال زياد، شاه در اين تالار هداياي نمايندگان ملل را مي پذيرفت. البته پيش از ورود شاه و همراهانش و پيش از آن كه شاه روي تخت شاهي جلوس كند، رؤساي نمايندگان و همراهانش كه هداياي قيمتي را در دست داشتند به طرف تالار تخت روان مي شدند. در اطراف آنها سربازان جاويدان حركت مي كردند و به اين طريق از پلكان بزرگ تخت جمشيد بالا رفته و از دروازه بزرگ خشايارشا عبور مي نمودند. در كتيبه اي كه به دستور خشايارشا در روي نماي دروازه مزبور كنده شده چنين آمده است كه اين «دروازه ملل» است. سپس از در شرقي تالار مجاور دروازه كه به منزله «هشتي» بود، وارد خيابان طويلي مي شدند كه در كنار ديوار شمالي حصار آپادانا قرار داشت. در انتهاي خيابان، دروازه ديگري وجود داشت كه دعوت شدگاناز مقابل آن دروازه نيز عبور كرده داخل حياط بزرگي مي شدند كه مقابل ايوان ستون دار شمالي، «تالار تخت» بود. رؤساي نمايندگان ملت ها، يكي پس از ديگري وارد تالار شده و در پاي تخت شاهي هداياي خود را قرار مي دادند، در آنجا دعوت شدگان مي توانستند لحظه اي نقوش برجسته عظيم درهاي شرقي و غربي تالار صدستون را تماشا كرده و در باره نشانه ها آگاه شوند. در اين نقش برجسته، شاه حيواني را از پاي در مي آورد و اين واقعي يا خيالي است. در حقيقت، در اينجا مقصود نشان دادن روشي بود كه شاه مي توانست نيروهاي اهريمني را به اين ترتيب از پاي در آورد، نمايندگان ملت ها پس از اتمام مأموريت خود، از همان راهي كه آمده بودند مراجعت كرده و از «دروازه بزرگ خشايارشا» خارج مي شدند. نقوش برجسته دروازه شمالي «تالار تخت» قسمت آخر تشريفات نوروز را نشان مي دهد كه در اينجا نيز پادشاه روي تخت نشسته و در مقابل او دو آتشدان ديده مي شود كه بين او و رييس تشريفات قرار گرفته و شاه در يك دست، گل لوتس و در دست ديگر با عصاي سلطنتي منتظر پذيرايي و قبول هداياي ملل مختلف مي باشد. خدمتگذاران، مگس پرانها و سلاح هاي شاهي را همراه دارند و مانند سربازان نگهبان شاه در اطراف او قرار گرفته اند. سربازان به صورت پنج رديف در پايين تخت شاهي به معرض نمايش قرار داده شده اند.
 
 

يكي از مشكلات كلي در مطالعه فرهنگ ماد، مسئله خط و نگارش مي باشد. بي شك در هزاره اول پيش از ميلاد مادها داراي خط و كتابي بوده اند، زيرا همان طوري كه هر   و دياكونوف (تاريخ ماد) نيز اشاره مي كنند يكي از شاهك هاي تحت نفوذ مادها به نام «آپدادانا» به اسم يك مرد آشوري نامه اي ارسال داشته كه اين خود دليل بر وجود خط و كتابت در آن سرزمين مي باشد.

لازم به ياد است كه متأسفانه تاكنون از ساكنان ماد مركزي هيچگونه مدرك خطي به دست نيامده است. به هر حال اصل و منشاء خط پارسي باستان (ميخي) را با توجه به نوشته هاي دياكونوف بايد در سرزمين ماد جستجو نمود در سنگ نوشته هاي پادشاهان هخامنشي لغات مادي فراواني وجود دارد چه بسا اين خط مأخوذ از خط و تمدني بوده كه در اواخر هزاره دوم مركز  داشته است. به هر حال كشفيات و تحقيقات آينده به احتمال زياد درستي اين نظر و چگونگي خط ماد را نشان مي دهد.

آغاز كار كوروش يكي از بخش هاي تاريخ هخامنشيان است. اما همه مورّخان، در حالي كه دستهايشان خالي است، اصرار دارند با تكيه بر افسانه هاي نويسندگان يوناني اين بخش از تاريخ را از قلم نيندازند پيداست كه اينگونه افسانه ها را نمي توان تاريخي انگاشت، اما براي آغاز تاريخ هخامنشيان از آنها صرف نظر نمي توان كرد. به قدرت رسيدن پارسي ها يكي از وقايع مهم تاريخ قديم است. اينان به رهبري كوروش دولتي را تأسيس مي كردند كه دنياي قديم را به استثناي دو ثلث يونان در تحت تسلط خود در آورند. وقتي هم منقرض شدند از صحنه تاريخ خارج نشدند بلكه در طول مدت 25 قرن متوالي، بلندي ها و پستي ها را پيمودند. در رابطه با آغاز زندگي كوروش افسانه هاي بسياري نقل شده است كه به بعضي از آنها مي پردازيم.

هردوت در كتاب خود با اشاره به چند روايت معتقد است كه او اين افسانه ها را از آگاهان پارسي شنيده است كه حقيقت را بي شاخ و برگ گفته اند. كوروش، پسر كمبوجيه و ماندانا بوده است كه ماندانا دختر بالغ آستياك (شاه ماد) برده است. شبي ماندانا خواب مي بيند كه از بدن او آب آن چنان زيادي روان است كه نه تنها همه شهر بلكه تمام آسيا را در چنگال خود دارد. آستياك با پيشگويي مغان (روحانيون) پي مي برد كه از دخترش فرزندي استثنايي زاده خواهد شد. بر آن مي شود كه شوهر ماندانا را از ميان مردم ماد بر مي انگيزد. پس او را به كمبوجيه، يكي از خاندان هاي خوب پارسي به زني مي دهد. پس رؤياي ديگري آرامش ظاهري آستياك را بر هم مي زند.

خود آستياك خواب مي بيند كه از شكم دخترش تاكي روييده كه بر همه آسيا سايه افكنده است! معناي رؤياي آن را چنين تعبير مي كنند كه نوه اش او را بر خواهد انداخت و خود پادشاه خواهد شد. آستياك تصميم به نابودي نوه خود مي گيرد و دوست وفادار خود هارپاگ را مأمور اجراي تصميم خود مي گيرد. هارپاگ نگران از يك سو كه نوزاد از قوم خود اوست و از سوي ديگر آستياك پير پسري ندارد كه پس از او به فرمانروايي برسد و همچنين از بيم اينكه مبادا در آينده كشنده نوه آستياك قلمداد شود، اين مأموريت را به   (مهرداد) كه يكي از چوپانان شاهي بود مي سپارد كه به درندگان كوهستاني دسترسي داشت. ميترداد بر آن مي شود كه كودك را به جاي فرزند مرده اي كه همسرش اسپاكو به دنيا آورده بود به فرزندي بردارد و بدين ترتيب از اندوه او بكاهد. پس كودك مرده خود را   نوه شاه قرار مي دهد و سبد را در كوهستان قرار مي دهد.

اين حيله از چشم مأموران شاه دور مي ماند و نوه آستياك به نام كوروش نزد همسر هارپاگ بزرگ مي شود. از سن 10 سالگي آثار بزرگي در كوروش چنان نمايان مي شود كه همسالانش به هنگام بازي نقش شاه را به او مي دهند. كوروش البته اين نقش را خوب بازي مي كند و به همبازي هايش مناصب درباري مي دهد، اما به هنگام ايفاي نقش شاه،   پسر يكي از بزرگان مادي را به شدت تنبيه مي كند. ميرتداد كوروش را، به شكايت   نزد آستياك مي برند آستياك فوراً درمي يابد كه كوروش نوه خود اوست. سپس آستياك از ميترداد مي پرسد كه چگونه به اين كودك دست يافته است. ميترداد مرعوب شاه مي شود و جريان را بي كم و كاست به شاه باز مي گويد. سرانجام هارپاگ نيز ناگريز از اعتراف مي شود. آنگاه آستياك با اين كه خشمگين است وانمود مي كند كه اينك دختر رنجورش شادمان خواهد شد و از هارپاگ مي خواهد كه پسرش را براي بازي با نوه اش به دربار بفرستد و خود هارپاگ بر سر سفره او بنشيند.

شاه سپس گوشت پسر او را با گوشت گوسفند مخلوط مي كند و به هنگام غذا به خورد او مي دهد و بعد به هارپاگ اعلام مي كند كه غذايش چه بوده است. هارپاگ دم فرو مي بندد اما در دم به انتقام مي انديشد. آنگاه آستياك به پيشنهاد مغان كه بر اين باور بودند كه اينك با شاه شدن كوروش در بازي كودكانه، خواب تعبير شده و او دوباره نمي تواند شاه شود. او را به پارس پيش پدر و مادرش مي فرستند. كوروش در پارس زير نظر پدر و مادرش رشد مي كند و جواني برومند و متمايز از همسالانش بار مي آيد. در اين هنگام هارپاگ آزرده خاطر موقعيت را براي گرفتن انتقام از آستياگ بهتر از زمان ديگري مي يابد. او مردم ماد را مايه آستياك كه خود به خود محبوب نبود مي شوراند سپس به اين فكر مي افتد كه با نامه اي از كوروش جوان كمك بگيرد. در اين نامه مي آيد كه مادها از هر نظر آماده قيام عليه آستياك اند و كوروش بايد كه سببي فراهم آورد تا پارسي ها هم در كار براندازي آستياك سهيم  باشند.

پارسي ها، كه از مدت ها بي صبرانه در انتظار روزهايي از آستياك بودند، پيشنهاد كوروش را مي پذيرند. كمي بعد آستياك از بيم تحريكات پارسي ها، كوروش را نزد خود مي خواند اما كوروش از كار سر باز مي زند. آستياك در مي يابد كه شورشي در كار است و سپاهي فراهم مي آورد و از سر فراموشي سرداري آن را به هارپاگ مي سپارد. به اين ترتيب آستياك شكست مي خورد و تسليم كوروش مي شود. هارپاگ سرمست از پيروزي به آستياك مي گويد اسارت امروز او حاصل آن ضيافتي است كه در آن پسرش به قتل رسيده بود.

كوروش با اينكه آستياك را در اسارت نگه مي دارد، آزاري به او نمي رساند. كوروش در حدود 41 سالگي در سال 558 ق.م بر تخت پادشاهي نشست بدين ترتيب امپراتوري ماد كه تازه تشكيل شده بود، ناگهان بدست كوروش بزرگ پاياني مصيبت بار يافت.

با اين حال خود كشور ماد ويران نشد. كوروش با به نمايش گذاردن تساهل و مدارا و خردمندي يك فرمانرواي بزرگ، مادها را گرامي داشت. به بسياري از نجيب زادگان آنها مقام هاي بلندي در دربار خود داد او سرزمين ماد را نخستين ايالت يا ساتراپي امپراتوري خويش قرار داد و آن را ماد ناميد و اكباتان (همدان امروزي) را سالم و دست نخورده پس از پاسارگاد در تپه هاي فارس، به عنوان پايتخت دوم خويش برگزيد از اين رو از آن پس امپراتوري ايران را معمولاً «شاهنشاهي ماد و پارس» مي ناميدند افزون بر اين كوروش بزرگواري و بخشندگي فوق العادگي نسبت به دشمن پيشين خود آستياك نشان داد با او با احترام رفتار مي كرد و اجازه داد بقيه عمر خويش را در دربار سلطنتي او اقامت گزيند. كوروش با اين شيوه فرمانروايي تصويري از يك   نيرومند فرمانروايي ماد گر از خود بر جاي گذاشت و بدين سان ستايش و وفاداري اتباع و رعاياي خود را جلب كرد.

 


  گزارش تخلف  |  افزودن به فایل های من | esaied | تاریخ ارسال : 01 /10 /1393

نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.