توضیح :
امام خمينى و ميراث حكمت عرفانى اسلام
فهرست
امام خمينى و ميراث حكمت عرفانى اسلام
خاستگاه و تحصيلات
حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد
آثار و تاثيرپذيريها
آیت الله خمينى بيشتر شيفته تفاسير و شروح عقلى و استدلالى
اولين رساله عرفانى آیت الله خمينى
تركيب و تلفيق
مسلمانى كه بر آیت الله خمينى تاثير گذاردهاند
علوم اسلامى
آیت الله خمينى در مصباح الهدايه
در بخش پايانى مصباح الهدايه
روش و طريقت امام خمينى
نظرات خمينى درباره فلسفه
خاتمه
پىنوشت
آفتاب - فرهنگ و انديشه: بايد تاكيد كرد كه علاقه امام خمينى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اوليه دوران تحصيلش، نه چيزى بديع است و نه امرى احساسى. با اينكه منابع مربوط در دسترسند، پيش از اين، هيچ محققى به تحليل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبيعى امام خمينى نپرداخته است. آنچه در پى مىآيد كوششى است در جهت اداى حق اين جنبه از ميراث امام خمينى .
تركيب و تلفيق
فهرست[اسامى] متفكران مسلمانى كه بر آیت الله خمينى تاثير گذاردهاند آموزنده است. چراكه لايههاى اصلىاى را كه گفتار امام خمينى را در مصباح الهداية مىسازند نشان مىدهد. اين فهرستشاهدى استبر شيفتگى و مجذوبيت او نسبتبه نظريات مابعدالطبيعى و جهانشناختى كه ريشه در آراء و نظريات ابنعربى دارند و سپس در راستاى تفاسير و شروح عقلى و استدلالى قونوى توسعه و تكامل يافته و به توسط مكتب وجودى جاودانه گشتهاند.
اما آیت الله خمينى جوان به خوبى دريافت كه جهاننگرى اين متفكران بر پارهاى از انگارههاى قديمتر، از جمله انگارههايى كه پيش از ظهور اسلام پديد آمدهاند، مبتنى گشته است. بنابراين، وى به متونى روى آورد كه در آنها اين انگارههاى قديم تر به صورتى تعبير مىشدند كه احساس مىكرد مناسب با اهدافش هستند.
از لحاظ نظرى، آیت الله خمينى آمادگى پذيرش نظريات غيراسلامى را داشت; البته به شرط آنكه مورد تاييد سنت كه افكار او از چارچوب آن تراوش مىكرد مىبودند.
در عين حال، وى نسبتبه محدوديتهاى نگرشهاى كفرآميز و، در نتيجه، ناقص و نارس که مزين به وحى توحيدى نبودند، آگاه بود.
بنابراين، وى هميشه در جستجوى راهى جهت تقويتساختار نظرى نوافلاطونيان به وسيله چارچوب سنت اسلامى برمىآمد تا تركيبى، از صدورگرايى فلسفى و وحى دينى خلق كند.
اين بعد دينى، دستكم در كتاب مصباح الهدايه در سه رشته اصلى علوم اسلامى: مجموعه حكمتسنتى ماثور يعنى قرآن و حديثشيعى نظريه شيعى امامت، و ميراث عرفان اسلامى (يعنى مكتب عرفان ايرانى با يك نگرش وجودى شاخص) نشان داده شده است.
مطمئنا، بعضى از منابع و مراجع ديگر ابنسينا و صوفيان ايرانى پيشين همچون [خواجه عبدالله] انصارى و [ملاى] رومى به صورت مبهم در پس زمينه نمودار مىشوند، اما ظاهرا اينان فقط نقشهاى دست دوم را در طرح كلى ايفا مىنمايند.
علوم سنتى مسلمانان به علاوه تحقيقات نظرى مابعدالطبيعى و الهى طرفداران عرفان، كه هميشه استدلالهاى خويش را به زبان وحى اسلامى بيان داشتهاند، آیت الله خمينى را قادر ساخت كه بىشخصيتبودن وحشتناك مفهوم نوافلاطونى «واحد» (علت اولى) را تعديل نموده، خداى توحيد اسلامى را جايگزين آن كند; ذات واجد صفات و خصوصيات شخصىاى كه در قرآن و حديثبه آن نسبت داده شده است.
آیت الله خمينى، با به صحنه آوردن مفاهيم جاافتاده اى كه بسيارى از نسلهاى متفكران عرفانى و عالمان ربانى اسلام،ساخته و پرداخته بودند، همانند بسيارى از علماى سلف به دنبال غلبه بر مشكلات هميشگى ناشى از تعالى و ضرورت موجود مطلق و ظهور زمانى و مكانى آن در شالوده مادى كه به ظهور عالم شهادت منجر مىشود است.
آیت الله خمينى چنين استدلال مىكند:
گفته شده است وجود ممكن است از طريق ظهور احدى غيب كه در آن تمامى اسماء و صفات [الهى] محوند، ظاهر شود. اين چنين تجلىاى توسط (اسممستاثر) و هفتادوسومين حرف اسم اعظم رخ مىدهد.
لذا اين مقام، مقام بشرط لائيه است. در اين مقام او اسمى دارد، هرچند در علم غيب اوست. و اين همان تجلى غيبى احدى است كه به واسطه فيض اقدس رخ مىدهد و اما ذات [الهى] من حيث هى در هيچكدام از مرائى [عالم] ظاهر نمىشود و هيچيك از سالكان در ميان اهلالله و صاحبدلان و اولياءالله را توان مشاهده آن نمىباشد.
اين مقام غيب است، اما به معناى غيب احدى است كه نه اسم دارد و نه اشاره به او مىشود و نه كسى طمع آن مقام را دارد.
[به گفته شاعر]: «عنقا شكار كس نشود دام بازگير» لكن خداوند ممكن استبه صورتى متجلى شود كه حقايق تمامى صفات و اسماء را در برگيرد.