توضیح :
بررسی نقوش و تزیینات مسجد جامع یزد
فهرست مطالب
- فصل اول
مسجد در معماري ايران 5
عملكردهاي مساجد مختلف 7
خصوصيات فضاهاي كالبدي مسجد 9
- فصل دوم
مسجد جمعه يزد 15
مسجد جامع قديم 16
مسجد جامع نو 19
كتيبهها
فضاي جلوخان 26
سردر و پيش درگاه 28
دهليز (كرياس) 31
منار 42
شبستان شرقي 43
شبستان غربي 44
شبستان شاهزاده 44
صحن داخلي 44
ايوان اصلي 45
زير گنبد 47
دالانها و شاه نشينهاي متصل به ايوان49
در و درگاههاي شمالي و غربي 50
پاياب 51
سنگهاي قبر غيره منصوب 51
كتابخانه 52
- فصل سوم
تزيين در معماري 55
انواع تزئينات 59
كتيبهها 59
تزئينات هندسي 61
تزئينات گياهي 62
نكاتي راجع به تزئينات 65
تأثير رنگ در تزئين معماري 69
بررسي رنگها 71
رنگ سفيد 72
رنگ آبي 72
رنگ قرمز 74
رنگ زرد 75
رنگ سبز 77
كنارهم قرارگيري رنگها 77
معماري و نگارگري 79
نگاهي به اشكال هندسي و تطابق آنها با رنگهاي اصلي80
رنگها در شب 81
جلوه رنگ در كاشي معرق 82
طلوع و غروب 82
مفهوم نقوش 83
- فصل چهارم
مصالح تزئينات در مسجد جامع يزد 90
آجر 91
گچ 93
سنگ 94
چوب 95
كاشي 95
تاريخچة ظهور و انحطاط 96
انواع كاشي 98
مقرنس 99
پيشگفتار
مطالب اين مجموعه با عنوان بررسي تزئينات و نقوش مسجد جامع يزد گردآوري شده و سعي بر آن بوده تا جايي كه متون تاريخي باقيمانده و منابع و سوابق تاريخي مسجد جامع يزد اجازه داده است به ذكر توضيحاتي راجع به مصالح و كتيبهها و تاريخ بناي آن و تغييرات ايجاد شده بر آن در طول ساليان، بپردازيم
اگر چه نقوش شكل گرفته بر آن به طور عموم در تمام بناهاي اسلامي ايران به چشم ميخورد ولي خالي از لطف نبود كه به بررسي تزئينات اين مجموعه بپردازيم زيرا مجموعه بناي مسجد جامع يزد در شهري است كه داراي بافت سنتي دست نخوردهاي نسبت به بناهاي شهرهاي ديگر است، با اين حال بناهاي باستاني و اسلامي ايران همگي داراي لطف خاص خودشان هستند كه معماران تلاشگر و هنرمند با اطلاعات و دانش معماري بالا به تأسيس بناها همت گماردهاند
مقدمه
هنر جوهرهاي است كه در ذات هر ايراني به فضل الهي به وديعه نهاده شده است به همين علت جلوههاي هنر در تمام مظاهر و مقوله هاي زندگي ايراني مانند: معماري، نقاشي ، خط و كتابت ، پارچهبافي، قالي وگليمبافي، فلزكاري، سفالگري و در طول تاريخ بروز و ظهور داشته و دنيايي از زيباييها، ذوق، خلاقيت و ابتكار را پديد آورده است
يكي از مظاهر انعكاس هنر ايراني در معماري اين سرزمين است هنرمند معمار ايراني، از ابتداي كار و از هنگام بكارگيري آجر كه از مصالح اوليه احداث بنا به شمار ميرفته زيباترين نقشها و طرحها را هنگام احداث ديوارها و پوشش گنبد ها وگوشواره ها، مقرنسها و طاقنماها خلق كرده است و در روند تكاملي آن با گره چيني، گلاندازي، گرهسازي و آجركاري خفته و رفته، شاهكارهاي بينظيري را به وجود آورده است
هنگام استفاده از گچ با خلق گچبريهايي با نقوش هندسي، گياهي، دنيايي از خلاقيت را كه در دنيا بي نظير ميباشد آفريده و در استفاده از چوب براي پنجره ها و درها با بهرهگيري از فنوني نظير منبت، مشبك، معرق، كندهكاري، خاتمسازي و نقاشي روي چوب، اعجاز باور نكردني را پديد آورده است
براي تزيين بنا از كاشيهايي نظير يك رنگ، هفت رنگ، معرق، طلايي و شيشه و آيينه در شكلها و رنگها و ابعاد گوناگون، مدد جسته و دنيايي از زيبايي و خلاقيت و هنر را عرضه كرده و همه اينها به همراه حجاريهاي زيبا، بنا هايي را در جاي جاي ايران بر پا و استوار كرده است
بدون ترديد تحقق اين همه زيباييها و خلاقيت جز به مدد عشق به معبود امكانپذير نبود، چرا كه بيشترين جلوه آنها را در مسجد، محراب و زيارتگاه ميتوان ديد
بناهاي مذهبي، همواره مورد احترام و توجه ملل و اقوام مختلف در طول تاريخ بوده است، و به لحاظ همين اهميت، پيوسته كاملترين تجربه هاي هنري هنرمندان برجسته هر دوره تاريخي در خدمت معماري و تزيين نقوش به كار رفته در احداث چنين اماكني بوده است اين علاقه و توجه و بذل سرمايه هاي مادي و معنوي، نه از باب منافع اقتصادي و اغراض مادي، بلكه بر مبناي كشش و علاقهاي قلبي بر اساس گرايش فطري مردم به مكاتب الهي بروز كرده است چه بسا مردمي كه با مشكلات و تنگناهاي اقتصادي قرين بوده، اما در سرمايهگذاري براي مظاهر معنوي، از جمله بناهاي وابسته به مقدسات مذهبي، از هيچگونه ايثاري فروگذار نكرده اند
بناهاي رفيع و با شكوهي كه در طول تاريخ براي معابد، مساجد و كليساها، سربرافراشتهاند، با يك پشتوانه قلبي و عشق حقيقي همراه بوده است
در تاريخ اسلام، مسجد در رأس توجه مردم، به ويژه هنرمندان معتقد به مباني ديني قرار داشته است در دوره هايي كه اثري ازپيشرفتهاي علمي و صنعتي در هيچ كجاي عالم ديده نمي شود، برجستهترين آثار معماري جهان، از ميان مساجد بزرگ در جاي جاي سرزمنيهاي اسلامي بر جاي مانده است، اگر چه به علل گوناگون، بويژه هجوم ارتشهاي متجاوز بيگانه به كشورهاي اسلامي بسياري از ابنيه مهم و مساجد تاريخي دچار تخريب و ويراني شده و آثار مهم مكتوب و ميراث فرهنگي مسلمين كه دستخوش غارت و آتشسوزي در كتابخانههاي مهم جهان اسلام شده است، ما را از گنجينههاي مهمي محروم كرده است، با اين حال آنچه بر جاي مانده، خود دريچهاي است براي شناخت عظمت معماري به كار رفته در بناي مساجد بزرگ تاريخي، بويژه آن كه در معماري و كاشيكاري بناها، مظاهر معنوي و مفاهيم والاي مذهبي چه در انتخاب رنگ و چه در انتخاب شكل و فرم بسيار ماهرانه تلفيق شدهاند، و فضايي به وجود آورده است كه انسان شيفته معنويت را بسوي خود مي خواند
مسجد جامع نو
سال 728
بناي اصلي مسجد كنوني از آثار سيد ركنالدين محمد بن قوام الدين محمدبن نظام حسيني يزدي قاضي (متوفي در 732) است كه موقوفات زياد در حوزة يزد و شهرهاي ديگر از خود به جاي گذاشت و اطلاعات مربوط به احوال او در تواريخ يزد مضبوط است ما هم در اين كتاب، ذيل ذكر بقعة مزارش، او را خواهيم شناساند
مؤلف در تاريخ جديد يزد مينويسد كه سيد ركن الدين محمد در سال 724 در جهت قبلي مسجد قديم «قطعه اي زمين بخريد و طرح مسجد نو بينداخت و صفه و گنبد و مقصوره و غرفه ها بنا كرد و اساس آن به سنگ و آجر و گچ بنهاد و چون تمام شد ميخواستند كه مسقف كنند امير ركن الدين محمد وفات كرد مولاناي اعظم سعيد شرف الدين علي تعهد كرد و مولانا عفيف الدين را به سر كاري باز داشت و گنبد و صفه و غرفات ساخت و مناره بر سر گنبد مقصورة قديم بنهاد و مرتضي اعظم اميرشمس الدين از تبريز زيلوهاي عالي جهت گنبد مقصورة قديم بفرستاد »
تاريخ تأسيسات سيد ركن الدين طبق ضبط تاريخ يزد جعفري سال 728 هجري است سيد ركن الدين در متن وقفنامة خود موسوم به جامع الخيرات به بناي مسجد اشاره كرده است و ضمن معرفي پنج مسجدي كه ساخته بوده است مينويسد:
«منها المسجد الجامع المبني في داخل بلدة يزد مضافاً الي الجامع العتيق في وسط السوق الكبير حذاء الخان المعروف بكاروانسراي ايازي» و در جاي ديگر صورت موقوفاتي را بيان ميكند كه بر مصارف مسجد معين كرده بوده است و باز به محل وقوع مسجد اشاره ميكند و مينويسد: «و اما ما وقفه علي الجامع الذي بناه بجنب الجامع العتيق الواقع داخل بلده يزد في وسط سوق الكبير و انشاه مقابل الخان المشهور بكاروانسراي ايازي »
سال 777
نكتهاي كه در تاريخ جديد يزد و جامع مفيدي در خصوص بناي دهليز و گنبدخانه در سال 777 توسط سيد شمس الدين محمد آمده غلط است زيرا سيد محمد در سال 732 وفات كرد مطلب صحيح عبادتي است كه جعفري در تاريخ يزد خود آورده است او مينويسد: و در سال سبع و سبعين و سبعمائه شاه يحيي بن مظفر بفرمود كه از موقوفات مسجد (كه قسمتي هم از موقوفات سيد ركن الدين بوده است) و از اموال خاصة خود درگاهي و جماعتخانهاي برابر مسجد عالي بساختند و در گاه تمام از خشت پخته كرد و مولانا ضياء الدين محمد معمار آن بوده » جامع مفيدي بناي شاه يحيي را چنين تعريف كرده است: «شايد نصره الدين يحيي مظفري در طرف دست چپ گنبد مقصوره وصفه و طنبي عالي بنا فرموده »
سال 809
تصرف و الحاق ديگري كه در مسجد جامع يزد شد مربوط است به عمل خواجه جلالالدين محمود خوارزمي و موضوع از اين قرارست كه چون پير محمد عمر شيخ بر شيراز مسلط شد و اسكندر عمر شيخ را گرفت خواجة مذكور در فوق به يزد آمد و طبق آنچه مؤلف تاريخ جديد يزد متذكر شده است «جهت گنبد مسجد جمعة شهر وصفه «انا فتحنا» به كاشي تراشيده و بعضي ثبت كرد و اندرون گنبد تمام كاشي كرد و منقش ساخت و محرابي مرمر نهاد و در ميان مسجد پايابي حفر كرد و به خشت و كاشي مزين گردانيد و پنجرة آهنين بر سر پاياب ساز كرد » اما كاشي كاري صفه ناتمام ماند و همانطور كه مؤلف مذكور گويد بعضي بر ديوارها نصب و ثبت شد و شاه نظام كرماني بود كه توفيق اتمام آن عمل را يافت
سال 819
در سال 819 شاه نظام كرماني (يعني نظام الدين طبق تاريخ يزد جعفري) به جهت مفردة اعمال يزد ( كه مراد رسيدگي به وضع مالياتي است ) به يزد آمد و تمام پيش صفحه مسجد را با كاشي تراشيده (يعني معرق) مزين و كتابهاي از سورة «انا فتحنا» بر آن الحاق كرد و القاب شاهرخ بهادرخان به درگاه مسجد زينت داد و چند خانة ويرانه را كه در جنب مسجد (بر سوي دست راست آن) بود به جماعتخانهاي مبدل كرد و در گاهي در جنب آن ساخت و كاروانسراي ريسمانفروشان را كه روبروي در بزرگ مسجد بود داخل صحن مسجد كرد و بر در مسجد حوضي و چاه آب سرد احداث كرد
مطالبي كه مؤلف تاريخ جديد يزد در همين موضع آورده مشروحترست و از دو موضع آن كتاب اينك براي تتميم فايده نقل و به هم تلفيق و يك دست ميشود: «و شاه نظام از ابرقو به يزد آمد و كاشي مسجد تمام كرد و برغرفهها سورة «فتح» نوشت
و «انا فتحنا» در ساحت ميان مسجد ثبت كرد به كاشي تراشيده به خط مولانا بهاءالدين هزار سپ و شاه نظام كتابة درگاه مسجد به القاب همايون معيني شاهرخي به كاشي تراشيده ثبت كرد و پيش طاق مسجد دوازده امام به كاشي تراشيده بنهاد
و بر بالاي شرفه طاق مسجد آية «و اذ يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسمعيل ربنا تقبل منا انك انت السمعيع العليم» بنوشت
و بر دست راست صفة جماعتخانة عالي بساخت و بر درگاه جماعتخانه گنبدي ساز كرد و فراشخانه به در مسجد بساخت و بيرون در مسجد كاروانسرايي بود كه ريسمانفروشان در آنجاي ميبودند بكند و ساحت در مسجد كرد و ده دكان از يمين و يسار آن ساز داد
و در ميان ساحت حوضي وسيع و خلوت بساخت و آب تفت در آن جاري كرد و بر در مسجد چاهخانه آب سرد بكند و فراخ گردانيد و منقش كرد و مولاناي اعظم شرفالدين علي به التماس شده نظام اين ابيات بگفت و به كتابة چاهخانه ثبت كرد:
شعر
شكر كز دور چرخ و گردش ماه يوست ما نمود جلوه ز چاه
( بعد از نه بيت)
سال تاريخش اي ستوده صفات چاه خيرست و نوشم آب حيات
گر نگشتي ز سر كار آگاه در شمار آر گنج دولت شاه
كين سه فال نكو ز روي حساب هشتصد و نوزده بود درياب
سال 836
ايالت و حكومت يزد در عهد شاهرخ (807-850) به عهدة كفايت امير جلال الدين چمقاق شامي قرار گرفت و زن او به نام بي بي فاطمه خاتون سطح مسجد را از سنگ مرمر فرش گردانيد و دو ستون چپ و راست گنبد به كاشي تراشيده مرتب ساخت و منبر كه از چوب بود و پوسيده گشته بود از آجر منقش بساخت » و نوشتهاند كه به دستور زن مذكور خاك مورد لزوم را در ساختن منبر از كربلا حمل كرده بودهاند
بر اساس كتيبههايي كه هم اكنون باقي است و بعداً متن آنها نقل خواهد شد تصرفات بي بي فاطمه خاتون مربوط به سال 836 هجري است
قبل از سال 861
مرمت بعدي در مسجد جامع تصرف خواجه معين الدين ميبدي است كه از وزراي يزد در عهد تيموريان بود و آثار متعددي از خود در يزد بگذاشت و چون جماعتخانة شاه نظام را در حال انهدام ديد آن را مرمت كرد «و رونق آن جماعتخانه بيفزود و هر جمعه بيش از صلوه با متعلقان در آن جماعتخانه حاضر ميگرديد »
سال 861
درين سال امير نظامالدين حاجي قنبر جهانشاهي كه حكومت يزد بر عهدهاش قرار گرفته بود «القاب پادشاه زمان ميرزا جهانشاه به خط مولانا شمس الدين محمد شاه خطاط به كاشي تراشيده به كار گذاشت اين كتابه هم اكنون باقي است و در صفحات بعد متن كتيبة او نقل خواهد شد
تأثير رنگ در تزئين معماري
در تزئينات، رنگ يكي از عواملي است كه با نور، همزمان پيامهاي خود را ارسال ميكند رنگها از تابش نور متحلي ميشود و نور سفيد كه در برگيرنده همه رنگ ها است، سمبل تجلي وحدت در كثرت و وابستگي كثرت در وحدت است رنگها نيز تمثيلي از طبيعت و مابعدالطبيعه ميباشد
معماران در مساجد از «رنگ» بهره بردهاند تا «بي رنگي» در نيايش را عيان سازند و حجابي از نور براي هدايت بر دل سالك بيفكنند كه تذكر و عبرت برگرفته و بر طريق ذكر و نيايش خدا استوار گردد و اينجا معماران بيرنگي را از رنگ طلب كردهاند و مساجد را با رنگ، غرق در نور ساختهاند و با كاشيكاريها به توزيع يكسان رنگ در بنا پرداختهاند
اطراف طاقها و قوسها، پيچشهاي كاشيها نور را مي شكنند و منعكس ميسازند و به رقص و سماع و وجد وا ميدارند بافتهاي مداوم نور و تاريكي كه بر سطح رنگها و كاشيهامي لغرند، هر حجابي را ميشكنند حركت مواج رنگ و نور فضاي دگرگونه و شعري دگر ميسرايند تا چشمان غفلت زدگان را بشويند كه «جور ديگر ببينند»
حسين نصر، فيلسوف ايراني در مورد تأثير رنگ در كتاب «ايران پل فيروزه» چنين مينويسد: رنگها در هنر جنبهاي كيميايي دارد و آميختن آنها خود يك هنر مشابه به كيمياگري است هر رنگ داراي تمثيل خاص خود است نيز هر رنگ داراي رابطهاي با يكي از احوال دروني انسان و روح او است
اين رنگها كه مانند اشكال هندسي و خطوط و طرحهاي اسليمي عكسي است از عالم بالا بر آينه جهان در هر مورد تجلي تكسير نور سرمدي است كه از طريق هنر خود مبدل به راهي ميشود براي بازگشت به آن نور كه ورا هر گونه تعيين و تكسر است
به دليل اينكه هر رنگ تأثير رواني خاصي دارد تا حدي كه مي توان به زبان رياضي و قوانين علم فيزيك و با اندازهگيري ميزان تشعشعات آنها، تأثير هر رنگي را سنجيد به دليل تأثير قدرت نمادين رنگها و با توجه به اين نكته در معماي مساجد، رنگ غالب مورد استفاده دو رنگ آبي (آبي ملايم و تيره) و زرد طلايي رنگ است
بررسي رنگها:
(هنرمندان ايراني از فرم سادهاي استفاده مي كنند و آن را با رنگ معنا ميبخشند و رنگ را با فرهنگ و تفكر ايراني ميآميزند از تأثير رنگ كمك مي گيرند تا عبادت كنندگان را بيشتر به شكرگذاري از خداوند بخوانند
رنگها ميتوانند انسان را شاد يا غمگين سازند و عواطف را تحت سلطه خود گيرند ديدن رنگ در حقيقت هم به بخش ارادي و هم غيرارادي مغز مربوط ميشود اما تشخيص رنگ مربوط به بخش ارادي است و واكنش نسبت به رنگ به بخش غيرارادي
براي مثال ، اگر انسان به لحاظ رواني نياز به آرامش ، بازسازي بدن و رهايي از فشار و كشمكشهاي روحي داشتهباشد، بر اساس واكنشغريزي، رنگهاي تيره و در حالت عكس، رنگهاي روشن را انتخاب مي كند واكنش نسبت به يك رنگ در حقيقت تحت تأثير وضع خاصي است كه انسان در آن قرار ميگيرد
از ديدگاه روانشناسي چهار رنگ آبي، سبز، سرخ و زرد نمايانگر نيازهاي اساسي انسان و روان او هستند: نياز به عشق و محبت، نياز به خودنمايي، نياز به عمل و موفقيت و نياز به جست و جوي آينده و رسيدن به آرزوها، همگي اهميت خاص رواني دارند
اين روانشناسي رنگ، هنگامي كه در مكاني و در هنري ديني به كار ميرود نمادگرايي بيشتري مييابد اصول عقايد شرقيان از اساس آرمان گرايانه است و آنان از عناصر جهان پيرامون براي رسيدن به هنري مقدس بهره ميگيرند در ايران از همان ابتدا اين آرمانگرايي را مي توان بيشتر از هر جاي ديگر شرق مشاهده كرد
رنگ سفيد:
كنايه از وجود مطلق است و وحدت همه رنگها و رمز به وحدت رسيدن كثرات است كه در طيف منشور، نهان خود را آشكار مي كند رنگ سفيد تشابهي از آسمان و طبيعت بينهايت است
ج) سنگ:
در معماري اسلامي از سنگ براي كار در شالوده، بدنه، فرش كردن كف و تزيين بنا استفاده ميشد استفاده از سنگ اگر چه به علت موقعيت جغرافيايي و اقليمي در برخي نقاط مانند آذربايجان بيشتر ديده ميشود، اما بهرهگيري از آن تقريباً در سراسر ايران مرسوم و متداول بوده است استفاده از سنگ در پي بنا و ديوارها اهميت ويژهاي داشت و براي ساختن كتيبهها سنگهاي گوناگوني چون سنگ سياه، سنگآهك ، سنگ مرمر- كه به وقت تراشيده و گاه حجاري ميشد به كار ميرفت از نمونههاي موفق كار سنگ در مسجد جامع، ميلههاي سنگي پيش خان مسجد جامع را ميتوان مثال زد
د) چوب:
استفاده از چوب براي ساختن در، پنجره، صندوقهاي ضريح و ستونهاي خاص، تير سقف و چهارچوب، از ويژگهاي معماري اسلامي است كه در ناحية مازندران و گيلان رواج بيشتري داشته است درختهاي تبريزي، سپيدار، چنار، كاج و گرد و از جمله درختهايي هستند كه از چوب آنها براي بخشهاي گوناگون بنا استفاده ميشود
از نمونههاي جالب آن در مسجد جامع ميتوان در چوبي مسجد را نام برد
هـ) كاشي:
از آنجا كه كاشي از مصالح عمدة مورد استفاده در تزئينات مسجد جامع است، به طور جداگانه و مفصل مورد بررسي قرار ميگيرد
استفاده از كاشي براي تزيين و همچنين استحكام بخشيدن به بناها از دوره سلجوقي آغاز شد و در طي قرون متمادي بويژه در عهد تيموري و صفوي به اوج رسيد كاشي نقش عمدهاي در تزيين بناهاي دوره اسلامي داشت و با شيوههاي متفاوت توسط هنرمندان كاشيكاري به كار ميرفت استفاده از كاشيهاي يكرنگ، كاشي هفت رنگ، كاشي معرق و تلفيق آجر و كاشي در دورههاي سلجوقي، ايلخاني، تيموري و صفوي در تزيين بنا مرسوم بوده و تا عصر حاضر ادامه يافته است
تزئين بخشهاي گوناگون بنا از پوشش گنبد و مناره گرفته تا سطح داخلي بنا و زير گنبد و ديوارها و محراب با كاشيهاي مختلف بويژه كاشي معرق، به بناهاي مذهبي و غيرمذهبي ايران دورة اسلامي زيبابي خاصي بخشيده است
بهرحال، توسعة جالب سفال لعابدار كه آنرا بزرگترين سهم ايران در تزئينات ميدانند، رقيبي براي ديگر تزئينات شد
تاريخچة ظهور و انحطاط:
اولين كوشش در به كار بردن كاشي در دورة سلجوقي به عمل آمد و در دورة ايلخاني به آستانة كمال و هنر و زيبايي كه در دورة تيموري و صفوي تجلي كرد رسيد
بطور كلي، در ايران تا مدتها، بناهايي ساخته ميشد، عاري از تزئينات و بيشتر اسلكتسازي آجري و بدون نماسازي بود در اواخر قرن ششم و اوايل قرن هفتم هجري استفاده از گچبري براي نماسازي و تزئينات بناها باب شد بديهي است كه گچبري، به ويژه در نماي خارج، در مقابل باد و باران و حوادث طبيعي داراي مقاومت و دوام بسيار كمي است و زود فرسوده ميشود و فرو مي ريزد به همين جهت از گچبري، به ويژه گچبريهاي ظريف، بيشتر براي تزئين قسمتهاي داخل بناها استفاده ميشد
در دوران سلجوقيان پخت كاشي و استفاده از آن در معماري سنتي بار ديگر رواج يافت در اين دوران استفاده از كاشي براي نماسازي و تزئينات خارجي كم كم معمول شد به اين معنا كه در نماسازي قطعات گوناگون كاشي را به ترتيبي كنار هم قرار ميدهند، تا تركيب زيبا و هماهنگي از رنگها بدست آورند
اين شيوه را به عبارتي ميتوان شكل ابتدايي تركيبات كاشي به حساب آورد
اين دو بدعت در نماسازي بناهاي عهد تيموري كاربرد فراوان يافت و به عنوان دو عنصر مكمل يكديگر در هنر كاشيكاري شيوة پراهميتي بوجود آورد كه اصطلاحاً «هنر معرق كاري» خوانده ميشود هنري كه سرشار از ظرافت و زيبايي و البته مستلزم استادي و زحمت فراوان است
معرق كاري در واقع قرار دادن قطعات كوچك و ظريف كاشي، به رنگها و شكلهاي مختلف، در كنار هم است طبيعي است كه به وجود آوردن يك صفحة بزرگ به اين شيوه تا آماده ساختن آن براي نصب، مستلزم زحمت و عرق ريزي استادان ماهر است به احتمال زياد به جهت همين عرق ريزي فراوان است كه اين شيوه به نام «معرق كاري» شهرت يافته است
كاشي معرق، اصطلاحاً به قطعات كاشي ريز و درشتي گفته ميشود كه استادكار، بنا به طرح خود، به وسيلة تراش دادن به كاشي جسمي يا گلي ميسازد بنابراين تمام قطعاتي كه در كتيبهسازي، سرپايهها، قاب سازي، پشت، بغلها، زير دورها، رسميبنديها، طاسه سازيها ، قطار مقرنسها و بالاخره دور گنبدها با طرحهاي گوناگون ترنجي، لچك با گلهاي بته جقهاي، افشان، شاه عباسي، پيچكها و بنه هاي مختلف اسليمي و خطائي و مخصوصاً انواع خط كوفي و ثلث در كتيبههاي ظريف، همه به يك معنا كاشي معرق محسوب ميشوند تهية كاشي معرق مستلزم دقت و ظرافت است گفته مي شود كه كوچكترين جزء كاشي معرق به اندازة تخمه هندوانه است و حتي ميتوان از كاشي جسمي معرقبندي به ضخامت چوب كبريت تراشيد
حال چه به صورت تحقيق دانشگاهي يا هر عنوان ديگري قطعاً علاقه و توجه شخصي و ميل به دانستن در مورد اين مطلب مرا بر آن داشت تا مروري هر چند اندك بر اين پيشينة عظيم تاريخي داشته باشم و به اين مسير رنگارنگ قدم گذاشته و هنر گوشه ديگري از اين سرزمين را ورق بزنيم، وارد فضاي زيبا و ملكوتي شويم از داخل مقرنسها عبور كنيم و ايوانها را پشت سر گذارده و راه پر پيچ و خم نقوش اسليمي و ختايي را گرفته از داخل بوتهها گذشته و مناره ها را دور بزنيم تا شايد نفحهاي از روح خلاق و ذوق هنري معمار و نقشبند اين بنا از روح خسته ما گذر كند و جاني تازه به ما ببخشد
به هر حال ديدن و مشاهده كردن اين گونه هنرهاي تاريخي كه از ساليان باقي مانده شايد تلنگري باشد براي تمامي از تلاش افتادگان راه هنر و بروز خلاقيت و پشتكار