نمونه سوالات پیام نور
به فایل سون خوش آمدید

جهت استفاده بهتر از گوگل کروم استفاده نمایید.

منو كاربري
تبلیغات

سیلویکا

Image result for ‫سیویلیکا‬‎

نرم افزار آموزشی شهاب

فایل های بیشتر
آمار
تعداد دانلود فايل : 0 دانلود
امتیاز فایل : 10 امتیاز
بازدید : 413 مرتبه
گزارشات سايت

فايل هاي رايگان:
    1,657 فايل
فایل های غیر رایگان :
    5,442 فايل
فایل های ويژه:
    204 فايل
مجموع كاربران ويژه :
    0 كاربر
مجموع کاربران عادي :
    6,262 كاربر
adsads
مقاله بررسی شیوه های زبان آموزی در مناطق دو زبانه
مقاله بررسی شیوه های زبان آموزی در مناطق دو زبانه
تاریخ ارسال : 03 /04 /1394
دسته بندي: پابان نامه - پروژه - مقاله - تحقیق
حجم فایل : 63.46 كيلوبايت
فرمت فايل هاي فشرده : word
تعداد صفحات : 64 صفحه
امتیاز : 10




قیمت : 3,700 تومان



توضیح :

عنوان :مقاله بررسي شيوه هاي زبان اموزي در مناطق دو زبانه

مقاله بررسی شیوه های زبان آموزی در مناطق دو زبانه

 

 

فهرست
 
مقدمه  1
چكيده  2
كودكان دو زبانه در مدرسه  4
زبان آموزي در مناطق دو زبانه  8
دوزبانگي  10
اهداف كلي  13
مباني نظري زبان آموزي در مناطق دو زبانه  13
مباني عملي زبان آموزي در مناطق دو زبانه  17
مراحل الگوي حل مساله  18
مواد و وسيل آموزشي  20
اصول حاكم بر روش هاي آموزش زبان فارسي به عنوان زبان دوم  22
مفهوم زبان ، گويش، لهجه  23
زبان مشترك يا زبان رسمي  24
گويش ها و لهجه هاي موجود در ايران  25
عوامل موثر در يادگيري و آموزش زبان دوم 27
سن زبان آموز  28
ويژگي هاي روان شناختي زبان آموز  31
عوامل اجتمايي ، فرهنگي، محيط زبان آموز  36
زبان مادري زبان آموز 37
شرايط مطلوب دو زبانه شدن  39
رويكرد و روش هاي آموزشزبان دوم  42
روش هاي رويكرد گفتار بنياد 43
شيوه هاي و فنون تدريس زبان دوم  52
منابع  57
 
 
 
 
  مقدمه
يكي ازعلل افت تحصيلي در كشور ما خصوصا مناطقي كه باگويشهاي محلي صحبت مي كنند مشكل دوزبانه بودن  كودكان اين مناطق است .به دليل اينكه نظام تعليم وتربيت مابه مساله آموزش و زبان آموزي دراين مناطق آنچنانكه شايسته است بها نداده است  اين مورد درمقطع ابتدايي مشكلاتي را براي آموزگاران اين مناطق بوجود آورده است كه باعث بروز مشكلاتي از جمله افت تحصيلي –بي علاقگي  دانش آموزان نسبت به درس ومدرسه وترك تحصيل شده است.البته اين مشكل كل مناطق دوزبانه راشامل نمي شود بلكه كودكاني راشامل مي شود كه فقط به زبان مادري خود مي توانندصحبت كنند وهيچگونه آشنايي بازبان معياريعني زبان فارسي ندارند ومتاسفانه در مساله آموزش هم در آموزش معلمان وهم تعيين محتوا ي كتابها وهم زمان تدريس وروشهاي تدريس به اين مناطق ومشكلات اين دانش آموزان كمتر توجه شده است واگر مطلبي هم در كتابهاي غير درسي آمده است درلابه لاي حجم وسيعي از مطالب ديگر گنجانده شده است كه دسترسي به آنها بسيار مشكل است لذا باتوجه به مشكلات ذكر شده وظيفه خود دانستيم تاضمن مطالعه در مورد اين معضل گوشه اي ازمطالعات خود راتدوين ودر اختيار همكاران خود قرار داده تاشايد توانسته باشيم خدمتي هرچند كوچك به فرزندان اين مرز وبوم كرده باشيم  باشد كه مورد قبول همكاران عزيز قرار گيرد.
چكيده :
باتوجه به اينكه دردنياي امروزي وسايل ارتباطي جهان رابه يك دهكده تبديل كرده است ومردم به راحتي از كشوري به كشور ديگر مي روند وباتوجه به تشكيل اتحاديه اروپاوبرداشتن مرزهاي سياسي وجغرافيايي ونقل وانتقال آسان افراد ازكشوري به كشور ديگر براي يافتن كار در نتيجه آمار  كودكان دوزبانه درحال افزايش است ، فلذا براي آموزش اين كودكان بايد تمهيداتي انديشيده شود،كشورهاي ديگر براي رفع اين مشكل با همكاري كشورهايي مبدا تمهيداتي انديشيده اندوبرنامه هاي آموزشي خاص كودكان دوزبانه طراحي كرده اند ، ولي متاسفانه در كشور ما كه كودكاني هستند كه فقط به زبان مادري تكلم  مي كنندوهيچگونه آشنايي با زبان معيار يعني زبان فارسي ندارند آموزش اين كودكان كمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
محتوا وروشهاي تدريس وقوايد مورد استفاده در تدريس فقط مخصوص كودكان فارس زبان ميباشد.مثلادر تدريس كلمه (آب)در پايه اول كه از پاچ آب وتصوير آب استفاده  مي شود كودك فارس زبان باديدن تصوير آب كلمه آب درذهن اوتداعي مي شودوبانشان دادن شكل نوشتاري آب باتطبيق آنها باهم بااين كلمه ارتباط برقرار كرده واز آن كلمه درجمله استفاده مي كندوچنين كودكاني بااتخاذ شيوه هاي علمي مناسب به راحتي به اهداف زبان آموزي مي رسند.
كودك دوزبانه مثلا عرب زبان باديدن تصوير (آب)كلمه (ماء) درذهن اوتداعي مي شود ،در حالي كه ما مي خواهيم كلمه (آب)را آموزش دهيم واين دانش آموز با كلمه آب هيچگونه آشنايي نداشته  وقادر به برقراري ارتباط وتطبيق اين كلمه با دانسته هاي قبلي  خود نمي باشد . لذا بي اعتنايي به آموزش اين كودكان گاه عواقب زيانباري  وغير قابل جبراني چون بي انگيزگي ، بيزاري ازدرس ومدرسه وترك تحصيل ودرنهايت بزهكاري و جرم درجامعه مي شود.لذا لازم است براي آموزش چنين كودكاني ابتدا سعي  شود دردوره هاي پيش دبستاني وبه صورت غير مستقيم زبان فارسي به صورت شفاهي آموزش داده شودوچنانچه دانش آموزي موفق به شركت دركلاسهاي پيش دبستاني نشد يك ماه قبل از شروع سال تحصيلي در كلاسهاي آموزشي خاص اين كودكان نسبت به آموزش زبان فارسي اقدام كرد .در آموزش اين كودكان ابتدا بايدسعي شود باكمك گرفتن از زبان مادري كودك وبا استفاده از كلمات مشترك بين زبان مادري وزبان معيار(فارسي)وباتلفيقي از روشهاي نمايشي-وگفتگو ومكالمه وپرسش وپاسخ وبااستفاده از موضوعات ملموس مانند خريد پوشاك –خريد مواد غذايي از فروشگاه وموضوعات مورد علاقه كودك مانند پدر ومادر –بازي وورزش به آموزش اين كودكان پرداخت وپس از اينكه مدتي ازاين روشهاي آموزش استفاده شد در نهايت از روش حل مساله مانند انشاء وجمله نويسي وگفتن دكلمه وتوصيف حوادث وصحنه ها زبان آموزي رادراين كودكان تقويت كنيم .  
 
كودكان دو زبانه در مدرسه
امروزه بسياري از كودكان در خانواده هايي بزرگ مي شوند كه به بيش از يك زبان صحبت مي كنند .بعضي از اين خانواده ها خيلي كم انگليسي صحبت مي كنند . براي كودكان اين خانواده ها انگليسي زبان دوم محسوب مي شودوبه همين جهت موفقيت شان در ايالات متحده آمريكا تا حدودي به يادگيري زبان بستگي دارد.
بيش از يك زبان دانستن يك مزيت بزرگ است.كودكان دو زبانه نمرات هوش كلامي و غير كلامي بالاتري دارند و انعطاف پذيري شناختي بيشتري دارند(سگالوويتز1981).آنها در زمينه ي مفهوم سازي و خلاقيت بر تريهايي دارند(پاديلا و همكارانش1991).البته اين برتري ها زماني نمودار مي شوند كه كودكان مورد نظر در هر دو زبان قابليت و مهارت داشته باشند (دونيسلر-دياز- اسپينوزا- رودريگويز 1999).
اما بسياري از كودكان دو زبانه در مدرسه عملكرد خوبي ندارند . اكثر دانش آموزان دو زبانه فقيرند وبسياري از آنها عضو خانواده هاي مهاجرند. مشكلات دانش آموزان دو زبانه معلول دوزبانه بودن آنها نيست بلكه معلول فقر و تقابل فرهنگي است (دياز1985).در ضمن اكثر كودكان دو زبانه اطلاعات كمي در مورد زبان اوليه خود دارند(كراوفورد1987).يعني دستور زبان وخزانه  واژگان ضعيفي دارند.دانش آموزان دو زبانه غالبا فرصتي براي ادامه يادگيري زبان بومي خود ندارند ودر استفاده از آن و فراگيري لغات جديد زبان بومي خود پيشرفت نمي كنند.همه قبول دارند كه بچه هاي آمريكايي بايد انگليسي استاندارد را بياموزند .اگر در زمينه ي رياضيات –علوم و تعليمات اجتماعي دانش خوبي داشته باشند ولي در زمينه هاي مرتبط با زبان مثل قراءت –نگارش و محاوره عملكردشان ضعيف باشد آينده تحصيلي و شغلي خوبي نخواهند داشت.برنامه هاي زيادي براي آموزش زبان انگليسي به كودكاني كه زبان اول آنها انگليسي نيست تدوين شده است
   برنا مه ها ي مربوط به كودكان د و زبا نه :
آيا لزومي به اجراي اين برنامه ها هست ؟آيا اين برنامه ها مؤثرند؟
تعداد كودكان امريكا يي كه زبان اول آن ها انگليسي نيست كما كان در قرن بيست و يكم افزايش خواهد يافت .
2/3 ميليون كودك كه قا بليت محدودي در استفاده از زبان انگليسي دارند در مدارس دولتي آمريكا حضور دارند(اشنايبرگ 1997).9/0 دبستا ني ها يي كه در استفا ده از زبان انگليسي مهارت كامل ندارند از اقشارفقيرند (وزارت آموزش و پرورش امريكا 1993 )مو فقيت آن ها در خارج شدن فقر به پيشرفت تحصيلي آنان وتا حدودي نيز به ياد گيري انگليسي استاندارد توسط ان ها بستگي دارد ولي بهترين روش آموزش انگليسي به كودكاني كه زبان بومي آن ها انگليسي نيست كدام روش است ؟ بسياري از مردم متوجه نيستند بين تجارت مها جران كنوني و مها جران ابتدا ي قرن بيستم فرق ها يي هست.با اين كه تبعيض هميشه وجود نداشته است .پنجاه سال قبل تحصيلات عاليه زياد ضروري نبود وپيشرفت تحصيلي خيلي كم اهميت بود . اما امروزه براي آنكه كودكان بتوانند مدارج عاليه ي تحصيلي را طي كنند بايد خانواده هايي تحصيل كرده با تواناييهاي زبان شناختي قابل قبول داشته باشند 
در حال حاضر داشتن چنين خانواده وشرايطي يك مقوله تشريفاتي نيست.شرط اكثر مشاغل تحصيل كرده بودن است. درحال حاضر ما با كودكاني روبه رو هستيم كه با مهارت هاي ضعيف خود در زمينه ي انگليسي وارد دبستان مي شوند.هدف ما اين نيست كه فقط به آنها انگليسي مقدماتي بياموزيم بلكه هدفمان اين است كه انگليسي لازم براي موفقيت در دبيرستان وشايد دانشگاه رابه آنان آموزش بدهيم.هر كودكي كه مدت زيادي را در آمريكا بگذراند بالاخره انقدر زبان انگليسي ياد خواهد گرفت تا اموراتش را بگذراند.اما انگليسي مورد نياز در دبيرستان و دانشگاه با اين انگليسي فرق دارد.انگليسي دبيرستان و دانشگاه انتزاعي تر وفني تر است وبه دانش لغوي بيشتر نياز دارد.كودكان زبان انگليسي لازم براي محاوره راظرف سه سال ياد مي گيرند ولي براي فراگيري زبان انگليسي تحصيلي به وقت بيشتري احتياج دارند كه معمولا پنج تا هفت سال طول مي كشد (وزارت آموزش وپرورش امريكا1993).در اين اواخر بود كه دست اندر كاران تعليم وتربيت موظف شدند اين اشكال را برطرف كنند وظرف چند سال مهارت هاي پيشرفته زبان انگليسي را آموزش بدهند.
اما چطور مي توان چنين كاري انجام داد ؟درآمريكا در اين خصوص چند رويكرد جديد به اجرا گذاشته شده است به طور كلي اين برنامه ها از برنامه هاي مبتني بر تشويق علني واستفاده از زبان اوليه شروع مي شود كه به ان اتكابر زبان بومي گفته مي شود تا تمركز فزاينده بر انگليسي يا انگليسي ويژه و انگليسي شديدا ساختاري (گرستاين و وودوارد1994).
بعضي از دست اندر كاران تعليم وتربيت پيشنهاد مي كنند برنامه ي دو زباني در مدرسه اجرا شود وتا زماني كه دانش آموزان در استفاده از زبان انگليسي مهارت كافي پيدا نكرده اند دروس رياضيات وعلوم  به دانش اموزان اسپانيايي زبان به زبان اسپانيايي تدريس شود.ضمن اينكه انگليسي استاندارد هم به آنها آموزش داده خواهد شد.طرفداران اين رويكرد مثل جيم كامينس(1989)مي گويند استفاده از زبان بومي باعث مي شود كه اين دانش آموزان احساس توانمندي كنند وهويت فرهنگي شان تقويت شود.
صرف نظر از تلقي ما در آموزش دو زباني اين نوع آموزش ها نقاط ضعف شديدي دارند.اين برنامه ها غالبا انعطاف پذيري ندارند وبه نياز هاي كودكان و والدين بي توجه اند.براي مثال يكي از دانش آموزان خردسال كه پورتوريكويي تبار بود در بروكلين متولد شده است.مادرش پورتوريكويي بود ولي در خانه انگليسي صحبت مي كرد.مادرش اورا تا كلاس سوم در يك كلاس معمولي گذاشته بود ولي از كلاس سوم به بعد به كلاسي رفت كه روزي 45دقيقه اسپانيايي صحبت مي شد.مادرش به دليل عدم پيشرفت پسرش درخواست كرد او را دوباره به يك كلاس انگليسي زبان بفرستند ولي در جوابش گفتند چرا به اسپانيولي بودن خودتان افتخار نمي كنيد؟(هيدن1996).
اين مشكلات اجرايي و بحث هاي سياسي نمي توانند نشانگر شكست آموزش وپرورش دو زبانه باشند.خيلي از برنامه هاي ارزشمند نقطه ضعف دارند.با اين حال بديهي به نظر مي رسد كه بايد هدفهاي آموزش وپرورش دو زبانه را مشخص كنيم وبر انعطاف پذيري برنامه هاي مربوطه بيفزاييم.آنچه ضروري به نظر مي رسد آموزش انگليسي استاندارد به دانش آموزان است بدون آنكه در ساير دروس عقب بمانند.اتخاذ يك راهبرد موفق در اين زمينه مستلزم  حفظ تعادل بين استفاده از زبان بومي وزبان مورد نياز است. (گرستاين و وودوارد1994).
 
 
  زبان آموزي در مناطق دوزبانه 
آموزش خواندن ونوشتن پايه به كودكاني كه زبان محلي آنان بازبان منتخب درنظام آموزش رسمي كشور متفاوت است دراغلب نقاط جهان مشكل عمده اي به شمار مي رود.دركشورمانيز اين مشكل فعاليت هاي آموزشي دوره ي ابتدايي راتا اندازه اي به كندي كشانده و درمواردي نيز بادشواري هايي روبه رو ساخته است.افت تحصيلي شديد درمناطق دوزبانه و ورود كودكان ترك تحصيل كرده ي اين مناطق به جرگه ي بيسوادان دور باطل كاهش وافزايش تعداد بي سوادان كشور را باعث شده است.از اين لحاظ متاسفانه تعداد كثيري از افراد ي كه درمناطق دوزبانه زندگي مي كنند نه تنها از نعمت خواندن و نوشتن محرومند بلكه قادر نيستند از زبان فارسي به عنوان "زبان ميانجي"جهت ارتباط گفتاري وشنيداري با ديگر هموطنان خود استفاده كنند.
ازآنجا كه زبان رسمي كشور ما فارسي است واين زبان وسيله ي ارتباطي مشترك بين همه ي افراد كشور اعم از فارس وعرب وكرد وترك وگيلك و...مي باشد  لازم است برنامه هاي آموزشي بويژه برنامه آموزشي پيش دبستاني كشور طوري طراحي وتنظيم شود كه هر كودك ايراني با زبان رسمي كشور يعني زبان فارسي آشنا شود چرا كه وقتي اعضاي چند جامعه ي زباني در قلمرو يك كشور با مرز هاي سياسي واحد زندگي مي كنند براي رفع نيازهاي ارتباطي عمومي خود بايد يكي از زبان هاي موجود را به عنوان زبان ميانجي يازبان مشترك انتخاب نمايند.ازديدگاه جامعه شناسي زبان به طور طبيعي وناخودآگاه سخنگويان گويشهاي مختلف به طور غير عمد به اين حقيقت گرايش مي يابند كه يكي از زبان هاي موجود كشور راكه وسعت كاربردي بيشتري دارد به عنوان زبان مشترك يازبان ملي انتخاب كرده درارتباط باافراد جوامع زباني ديگربه كار گيرند.رسانه هاي گروهي ومطبوعات وكتاب ها ودستگاه هاي دولتي مثل آموزش وپرورش اين امر راتسهيل مي كنند واز اين جهت هر شخص با مجهز شدن به يك زبان دوم خواهد توانست با ديگر هموتنان خود ارتباط برقرار كند.بنابر اين روشن است كه آموزش وپرورش پيش دبستاني در مناطق دو زبانه تفاوت هاي عمده اي باآموزش كودكان فارسي زبان دارد واين كودكان هنگام ورود به مراكز پيش دبستاني شرايط كاملا متفاوتي با كودكان فارسي زبان دارند.به اين دليل كانون اصلي فعاليتهاي آموزش پيش دبستاني در مناطق غير فارسي زبان بايد بر"برنامه ي زبان آموزي"تمركز داشته باشد.در اين برنامه لازم است تكيه ي شديدي بر آموزش مهارت هاي شفاهي زبان فارسي يعني گفتن وشنيدن(مكالمه)انجام گيرد چرا كه در مورد كودكان مناطق دو زبانه نه تنها مساله ي آمادگي  مهارت هاي خواندن ونوشتن مطرح است بلكه مهمتر از آن مساله اي با عنوان "آموزش زبان دوم"مطرح مي باشد.با اين تفاصيل اگر مربيان مراكز پيش دبستاني اين مناطق راه وروش مدوني مبتني بر "حقايق زباني "و"اصول يادگيري و تدريس زبان دوم"درپيش گيرند مسلما ضريب موفقيت برنامه هاي پيش دبستاني در مناطق غير فارسي زبان افزايش خواهد يافت واز افت تحصيلي شديد فعلي در مناطق مذكور در مقطع ابتدايي به نحو چشمگيري كاسته خواهد شد.
 
دو زبانگي
دو زبانگي عبارت است از موقعيتي كه در آن شخص براي برقراري ارتباط با ديگران به طور متناوب (بسته به موقعيت هاي خاص)از دو يا چند زبان استفاده مي كند.دوزبانگي را با توجه به معيارهاي زير تقسيم بندي مي كنند.
1- نوع يادگيري: (دوزبانگي طبيعي –دوزبانگي غير طبيعي):چنانچه شخص دو زبانه از طريقي غير از آموزش دو زبانه شود چنين حالتي را دو زبانگي طبيعي مي نامند.اين مو قعيت در در جوامعي رخ مي دهد كه دو يا چند زبان وگويش در آن ها رايج است . به طور طبيعي افراد چنين جامعه اي براي ايجاد ارتباط با افراد خانواده مثلا گويش تركي آذري وبراي ارتباط با دوستان وهمكاران زبان فارسي را مي آموزند. اما اگرشخص زباني غير از زبان مادري خود را از طريق برنامه هاي آموزشي يادبگيرد اين حالت رادوزبانگي غير طبيعي (مصنوعي)مي ناميم.اين حالت برخلاف دو زبانگي طبيعي ارادي است چراكه يادگيري زبان آگاهانه انجام مي گيرد.
بديهي است دوزبانگي طبيعي ازدو زبانگي مصنوعي به دوزبانگي كامل (مسلط به دو زبان در ابعاد گوناگون )نزديكتر است .اين امر بدين دليل است كه در دوزبانگي غير طبيعي حتي باوجود بهترين برنامه و رسانه هاي آموزشي به هيچ وجه نمي توان موقعيتي رابراي زبان آموز فراهم كرد كه از هر لحاظ شبيه موقعيت شخص در محيط طبيعي آن زبان باشد.
2- ميزان تسلط بر دو زبان:(دوزبانگي هم پايه – دوزبانگي نا همپايه):دردو زبانگي همپايه شخص بر هر دو زبان در تمام ابعادش تسلطي تقريبايكسان دارد درحالي كه دردو زبانگي نا همپايه گرچه هر دو زبان را مي داند تنهابر يكي از آن ها تسلط كامل دارد.در دو زبانگي همپايه شخص براي زبان مادري وزبان دوم نظامي از عناصر وقواعد كامل در ذهن دارد به طوري كه معمولا اين دو نظام در هم تداخل نمي كنند مانند برخي ساكنان تهران كه هم به لهجه فارسي تهراني مسلط هستند و هم به راحتي از زبان مادري خود استفاده مي كنند بدون اين كه زبان مادري آنها درصحبت كردن به فارسي تداخل ايجاد كند.حتي اين افراد به راحتي بسته به موقعيت هاي خاص توانايي تفكر وانديشه با هر كدام از زبان ها را دارا هستند بدين معني كه به بالا ترين سطح شناخت وكاربرد هردو زبان كه همانا فرايند تفكر به كمك زبان است دست يافته اند.اما در دو زبانگينا همپايه الگو هاي زبان مادري همواره در هنگام استفاده از زبان دوم بروز مي كند وشخص زبان دوم رابا لهجه اي از زبانمادري خود صحبت مي كند.
3- نقش اجتماعي زبان (دوزبانگي خانگي - دوزبانگي مدرسه اي – دو زبانگي خياباني).براين اساس به لحاظ ازدواج بافردي كه داراي زبان ديگري است شخص درخانه به زبان دوم ودرمحيط هاي ديگربه زبان اول تكلم مي كند بنابراين داراي ويژگي دو زبانگي است.گاهي ممكن است دو زبانگي مدرسه اي باشد وفرد از زبان دوم فقط در مدرسه وبراي آموزش ويادگيري استفاده كند.مثلا دانش آموزي كه در تهران به يك مدرسه ي خارجي زبان برود دو زبانگي دو زبانگي خياباني نيز هنگامي رخ مي دهد كه زبان دوم فقط در كوچه وبازار وخارج از منزل كاربرد دارد وشخص در ميان خانواده از آن استفاده نمي كند مانند ترك زبانان يا ارمني هاي ساكن تهران.
 


نظرات کاربران :

نظری توسط کاربران ثبت نشده است.
شما هم می توانید در مورد این فایل نظر دهید.
کاربر گرامی، لطفاً توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظرات شما درباره ی این محصول در نظر گرفته شده است. در صورتی که سوالی در رابطه با این محصول دارید یا نیازمند مشاوره هستید، فقط از طریق تماس تلفنی با بخش مشاوره اقدام نمایید.
کاربر گرامی چنانچه تمایل دارید، نقد یا نظر شما به نام خودتان در سایت ثبت شود، لطفاً لاگین نمایید.