توضیح :
عنوان
عرفان سنت معماری
فهرست مطالب
1-1- عرفان، سنت، معماري 1
تاريخچه شهر: 5
بخش دوم: اطلاعات اقليمي اصفهان 9
موقعيت جغرافيايي اصفهان: 9
مشخصات اقليمي اصفهان: 11
جدول بيوكليماتيك ساختماني: 12
دما: 12
بارش: 13
رطوبت نسبي: 13
باد: 14
تابش آفتاب: 14
تعيين مصالح ساختماني: 15
فرم ساختمان در رابطه با اقليم: 16
انتخاب جهت استقرار ساختمان: 18
تهويه مورد نياز: 19
تقسيمات اقليمي و تيپولوژي معماري: 20
ويژگيهاي معماري در منطقههاي گرم و خشك: 21
نكات نتيجهگيري شده: 23
بخش چهارم: برنامهريزي فيزيكي 24
2- جمعيت و سطوح مورد نياز براي دانشكده: 26
2-1- فضاهاي آموزش نظري: 26
2-1-1- كلاسهاي دروس تئوري: 26
2-2- فضاهاي آموزش عملي: 28
2-2-1- كارگاه تركيب 28
2-2-2- كارگاه طرح و معماري 28
2-3- فضاهاي كمكي براي تحقيق و تجربه: 28
2-3-2- لابراتوار عكاسي: 30
2-3-3- كارگاههاي مصالح ساختماني: 30
2-3-4- كارگاه كامپيوتر: 30
2-3-5- دفتر فني: 30
2-3-6- كميته سفر: 31
2-4- فضاهاي كمكي جنبي: 31
1- فضاهاي استفاده تماشاچي 32
2- فضاهاي ارائه سرويس به تماشاچي و اجراي برنامه 32
2-4-2- سالنهاي قضاوت و نمايشگاه: 33
2-5- فضاهاي اداري: 34
2-5-2- فضاهاي اداري جنبي: 35
2-6- فضاهاي جنبي: 35
2-7- تأسيسات: 37
2-8- فضاهاي ارتباطي: 37
2-9- پاركينگ 37
3- محاسبات سطوح: 38
4- نتيجهگيري فصل 42
1-1- عرفان، سنت، معماري
در هنر و معماري جامعه سنتي اصول سنت الهام بخش نيروهاي خلاقه آدمي است و همه جامعه را در كليتي واحد ادغام ميكند.
انسان سنتي در جامعه اسلامي طبق قوانين الهي زندگي ميكند. علاوه بر اين انسان صاحب پيشهاي خاص حقيقت را از خلال طريقت ميجويد كه به مثابه ساخت دروني شريعت است. فرض بنيادي طريقت آن است كه در همه چيزي معنايي نهان وجود دارد. هر چيزي داراي معنايي بروني و نيز دروني است. مكمل در صورت خارجي واقعيتي دروني آنست ...
... براي شناخت به تمام معنا اين ظاهر و تجليات الهي از دروني و بروني به محسوسات و معقولات بايد بتوانيم آنها را به اصلشان باز گردانيم. اين كار به كمك «تاويل» ميسر ميشود. تاويل پلي است ميان ظاهري و باطني بصيرتي است به صورت محسوس از جوهر درونياش كه پيشنمونه الهي را متجلي ميسازد. تاويل با ارايه كليدي براي درك رمزيات عالم شهادت، صورت را از رهگذر زبان فرا تاريخي (دهر) به اصل آن تجلي ربط ميدهد.
اينآثار خويش ظاهر كرد، تا مگر هوشمندان در آن بيانديشند و هر آنچه در عالم غيب داشت پيش چشم در آورد، تا مگر آنان كه چشم ديدن دارند ببيند و زبردستي و بي همتايي و هر چه تواني و يكتايي او به راست دارند، و محتاج دليل و برهان نمانند. پس اين صورتها كه در عالم اجسام به ديد ميآيد، مثالات آن صورتهاست كه در عالم ارواحند، الا آنان روشنند و لطيفند و اما اينان تاريكند و كثيف ... صورتها كه در آن عالمند پايدارند؛ اما اينان فانياند و در ميگذرند.
هنرمند سنتي صورت ظاهر هنر را در پرتو الهامي ميآفريند. كه از جانب روح دريافت كرده است؛ از اين رهگذر صور هنري قادرند انسان را به شوون والاتر هستي و سرانجام به وحدت رهنمون شوند. انسان به ياري نمادها به ميانجي عقل خود، فرآيندهاي طبيعت را به تاويل ميگيرد.
از راه تعليمات سنتي، كه سخت بر رياضيات، طبيعيات،كيميا متكي ست، زبان نمادين به دست ميآيد. اعداد، خطوط، اشكال، رنگها ارايهگر نمونههاي منسجم بياني براي نفس بيدار و هوشيار است كه در جستجوي تبيين صور بيروني است. نمود جسماني (فيزيك) اين تبيينات از اهميت ژرفي برخوردار است. چون انسان خلاق به ميانجي آن از راه ذكر آييني اسماء الهي خلقت را از نو به فعاليت در ميآورد. از آنجا كه انسان به خلقت به چشم نفس رحماني مينگرد سخنگويي يا سرايش پيونديست ميان جهان جسماني و جهان روانروحاني كه آدمي را از زندگي در قفس جسم ميرهاند.