توضیح :
عنوان
عصمت امامان
فهرست مطالب
عصمت 1
رابطه علم و عصمت معصومين 2
عصمت امامان 6
شيعيان بر اساس چه دلايلى امامان خود را معصوم مى دانند؟ 6
جدايى ناپذيرى مقام امامت از عصمت 6
قرآن و عصمت امام 7
عصمت اهل بيت در روايات نبوى 8
ادله عصمت امامان 9
چكيده: 9
نقد اجمالى 10
گفتار اول: فلسفه امامت و شان امام عليه السلام 11
گفتار دوم: دلايل عقلى و نقلى عصمت امامان عليهم السلام 14
دلايل عقلى 14
دلايل نقلى عصمت امامان عليهم السلام 17
حديث ثقلين (47) : 20
نقش شيعه در رواج انديشه عصمت 20
منابع : 22
عصمت
در لغت به معنی منع است. عصمت نيرويی است نوری و ملكوتی كه دارندهاش را از هر عيب، زشتی و گناه نگهداری میكند. صاحب عصمت حتی نيت گناه نمیكند و غفلت و سهو نسيان در او راه نمیيابد.
در مورد عصمت پيامبران اختلاف نظر وجود دارد. معتزله معتقدند كه گناه بر پيامبران روا نيست مگر گناهان صغيره كه به سهو يا به تأويل جائز است. و معنی تأويل آن است كه به خطا آن را گناه نداند.
أشاعره مي گويند: به غير از كفر و دروغ از پيامبران گناه كبيره يا صغيره ممكن است سر بزند. امام فخر رازی گناهان كبيره را از پيامبران جايز نمیداند.
شيعه معتقد است كه پيامبران از هر گناه چه كبيره و چه صغيره معصوماند و از ساير گناهان نيز عصمت دارند. زيرا كه امت را مأمور كردند به پيروی از آنها در عمل و گفتارشان. و اگر عمل و گفته آنها معصيت باشد پيروی آنها جايز نيست. از نظر شيعه اهل بيت پيامبر، شامل حضرت فاطمه زهرا-س- و 12 امام بعد از پيامبر نيز معصوماند.
از ديد شيعه آنچه به عنوان گناه از پيامبران نام برده مي شود در واقع"ترك اولي" است. يعني ترك آنچه بهتر بود انجام ميشده است. به عنوان مثال در داستان حضرت يونس، چون اين پيامبر قبل از اينكه فرمان خداوند صادر شود شهر را ترك كرد واقعه حبس شدن در شكم ماهي را خداوند براي او پيش آورد.
در كتاب خصال شيخ صدوق ص 204 از قول امام صادق-ع- آمده است: أن الانبياء لا يذنبون لأنّهم معصومون مطهّرون و لا يرتكبون ذنباً لا صغيراً و لا كبيراً - يعني همانا پيامبران گناه نمي كنند زيرا آنها معصوم و پاك هستند و مرتكب گناه صغيره و كبيره هم نمي شوند.
رابطه علم و عصمت معصومين
معناى اخلاص :
اينكه در آيات مورد بحث و در آيات بسيارى ديگر، اخلاص عبد را به خدا نسبت داده، با اينكه بنده بايد خود را براى خدايش خالص كند بدان جهت است كه بنده جز موهبتخداىتعالى چيزى را از ناحيه خود مالك نيست، و هر چه را كه خدا به او داده باز در ملك خوداوست.پس اگر بنده، دين خود را و يا به عبارتى خود را براى خدا خالص كند، در حقيقتخداوند او را جهتخود خالص كرده است.
البته در اين ميان افرادى هستند كه خداوند در خلقت ايشان امتيازى قائل شده، وايشان را با فطرتى مستقيم و خلقتى معتدل ايجاد كرده، و اين عده از همان ابتداى امر با اذهانىوقاد و ادراكاتى صحيح و نفوسى طاهر و دلهايى سالم نشو و نما نمودهاند، و با همان صفاىفطرت و سلامت نفس، و بدون اينكه عمل و مجاهدتى انجام داده باشند به نعمت اخلاصرسيدهاند، در حالى كه ديگران با جد و جهد مىبايستى در مقام تحصيلش برآيند، آن هم هر چهمجاهدت كنند به آن مرتبه از اخلاص كه آن عده رسيدهاند نمىرسند.آرى، اخلاص ايشانبسيار عالىتر و رتبه آن بلندتر از آن اخلاصى است كه با اكتساب بدست آيد، چون آنها دلهايىپاك از لوث موانع و مزاحمات داشتهاند.و ظاهرا در عرف قرآن مقصود از كلمه" مخلصين" - بهفتح لام - هر جا كه آمده باشد هم ايشان باشند.
و اين عده همان انبياء و امامان معصوم(ع)هستند، و قرآن كريم هم تصريحدارد بر اينكه خداوند ايشان را"اجتباء"نموده، يعنى جهتخود جمعآورى و براى حضرت خودخالص ساخته، همچنانكه فرموده: "و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم" (1) و نيزفرموده: "هو اجتبيكم و ما جعل عليكم فى الدين من حرج" (2) .
و به ايشان از علم، آن مرحلهاى را داده كه ملكه عاصمه است، و ايشان را از ارتكابگناهان و جرائم حفظ مىكند، و ديگر با داشتن آن ملكه صدور گناه حتى گناه صغيره از ايشانمحال مىشود.و فرق"عصمت"و"ملكه عدالت"همين است، با اينكه هر دوى آنها از صدورو ارتكاب گناه مانع مىشوند، از اين جهتبا هم فرق دارند كه با ملكه عصمت صدور معصيتممتنع هم مىشود، ولى با ملكه عدالت ممتنع نمىشود.
در صفحات گذشته هم گفتيم كه اين عده از پروردگار خود چيزهايى اطلاع دارند كهديگران ندارند، و خداوند هم اين معنا را تصديق نموده و فرموده: "سبحان الله عما يصفون الاعباد الله المخلصين" (3) .
و نيز محبت الهى ايشان را وامىدارد به اينكه چيزى را جز آنچه كه خدا مىخواهدنخواهند، و به كلى از نافرمانى او منصرف شوند، همچنانكه اين را نيز در قرآن تقرير نموده، و درچند جاى از آن فرموده است: "فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهمالمخلصين" (4) .
و از جمله شواهدى كه دلالت مىكند بر اينكه عصمت از قبيل علم است، يكى آيهاىاست كه خطاب به پيغمبرش مىفرمايد: "و لو لا فضل الله عليك و رحمته لهمت طائفةمنهم ان يضلوك و ما يضلون الا انفسهم و ما يضرونك من شىء و انزل الله عليك الكتابو الحكمة و علمك ما لم تكن تعلم و كان فضل الله عليك عظيما" (5) كه ما تفصيل معناى آنرا در سوره"نساء"آورديم.