توضیح :
عنوان
ارث زن
فهرست مطالب
ارث زن از ديدگاه اسلام 1
ارث زن در ايران ساسانى 1
ايراد غرب پرستان 4
ايراد زنادقه صدر اسلام بر مساله ارث 5
فلسفه تفاوت ارث زن و مرد در اسلام 6
چکيده 6
مقدمه 7
مفهوم «ارث»، در لغت و اصطلاح 8
ارث زن در ايران 9
ميراث زن، در شريعت اسلام 9
1 - ارث زن، به عنوان همسر 12
2 - ارث زن، به عنوان فرزند 13
4 - ارث زن، به عنوان خواهر 16
فلسفه تفاوت ارث زن و مرد 19
هشدار 28
پي نوشت ها : 29
مقارنه ارث در اسلام و مسيحيت 33
ارث در شريعت مسيح 33
ارث از منظر اسلام 35
جایگاه زن در مسیحیت 35
ارث زن از ديدگاه اسلام
اعراب گاهى زن ميت را جزء اموال و دارايى او به حساب مىآوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب مىكردند.اگر ميت پسرى از زن ديگر مىداشت،آن پسر مىتوانستبه علامت تصاحب،جامهاى بر روى آن زن بيندازد و او را از آن خويش بشمارد.بسته به ميل او بود كه آن زن را به عقد نكاح خود درآورد و يا او را به زنى به شخص ديگرى بدهد و از مهر او استفاده كند.اين رسم نيز منحصر به اعراب نبوده است و قرآن آن را منسوخ كرد.
در قوانين قديم هندى و ژاپنى و رومى و يونانى و ايرانى تبعيضهاى ناروا در مساله ارث،زياد وجود داشته است و اگر بخواهيم به نقل آنچه مطلعين گفتهاند بپردازيم چندين مقاله خواهد شد.
ارث زن در ايران ساسانى
مرحوم سعيد نفيسى در تاريخ اجتماعى ايران از زمان ساسانيان تا انقراض امويان صفحه 42 مىنويسد:
«در زمينه تشكيل خانواده نكته جالب ديگر كه در تمدن ساسانى ديده مىشود اين است كه چون پسرى به سن رشد و بلوغ مىرسيد،پدر يكى از زنان متعدد خود را به عقد زناشويى وى درمىآورده است.نكته ديگر اين است كه زن در تمدن ساسانى شخصيتحقوقى نداشته است و پدر و شوهر اختيارات بسيار وسيعى در دارايى وى داشتهاند.هنگامى كه دخترى به پانزده سالگى مىرسيد و رشد كامل كرده بود، پدر يا رئيس خانواده مكلف بود او را به شوى بدهد.اما سن زناشويى پسر را بيستسالگى دانستهاند و در زناشويى رضايت پدر شرط بود.دخترى كه به شوى مىرفت ديگر از پدر يا كفيل خود ارث نمىبرد و در انتخاب شوهر هيچ گونه حقى براى او قائل نبودند.اما اگر در سن بلوغ،پدر در زناشويى وى كوتاهى مىكرد حق داشتبه ازدواج نامشروع اقدام بكند و در اين صورت از پدر ارث نمىبرد.
شماره زنانى كه مردى مىتوانستبگيرد نامحدود بود و گاهى در اسناد يونانى ديده شده است كه مردى چند صد زن در خانه داشته است.اصول زناشويى در دوره ساسانى-چنانكه در كتابهاى دينى زردشتى آمده-بسيار پيچيده و درهم بوده و پنج قسم زناشويى رواج داشته است:
1.زنى كه به رضاى پدر و مادر،شوهر مىرفت فرزندانى مىزاد كه در اين جهان و آن جهان از او بودند و او را«پادشاه زن»مىگفتند.
2.زنى كه يگانه فرزند پدر و مادرش بود،او را«اوگ زن»يعنى زن يگانه مىگفتند و نخستين فرزندى كه مىزاد به پدر و مادرش داده مىشد تا جانشين فرزندى بشود كه از خانه آنها رفته است و شوهر كرده و پس از آن اين زن را هم«پادشاه زن» مىگفتند.
3.اگر مردى در سن بلوغ بىزن مىمرد،خانوادهاش زن بيگانهاى را جهيز مىداد و او را به كابين مرد بيگانهاى درمىآورد و آن زن را«سذر زن»يعنى زن خوانده مىگفتند و هر چه فرزند او مىزاد،نيمى به آن مرد مرده تعلق مىگرفت و در آن جهان فرزند او مىشد و نيمى ديگر از آن شوهر زنده بود.
4.زن بيوهاى كه دوباره شوهر كرده بود«چغر زن»مىگفتند كه به معنى چاكر زن يعنى زن خادمه باشد،و اگر از شوى اول خود فرزند نداشت او را«سذر زن» مىدانستند...
5.زنى كه بىرضاى پدر و مادرش به شوهر مىرفت،در ميان زنان پستترين پايه را داشت و او را«خودسراى زن»يعنى زن خودسر مىگفتند و از پدر و مادر خود ارث نمىبرد مگر پس از آن كه پسرش به سن بلوغ برسد و او را به عنوان«اوگ زن» به عقد درآورد.»
در قوانين اسلام هيچ يك از ناهمواريهاى گذشته در مورد ارث وجود ندارد.چيزى كه در قوانين اسلامى مورد اعتراض مدعيان تساوى حقوق است اين است كه سهم الارث زن در اسلام معادل نصف سهم الارث مرد است.از نظر اسلام پسر دو برابر دختر و برادر دو برابر خواهر و شوهر دو برابر زن ارث مىبرد.تنها در مورد پدر و مادر است كه اگر ميت فرزندانى داشته باشد و پدر و مادرش نيز زنده باشد،هر يك از پدر و مادر يك ششم از مال ميت را به ارث مىبرند.
علت اينكه اسلام سهم الارث زن را نصف سهم الارث مرد قرار داد وضع خاصى است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و سربازى و برخى قوانين جزايى دارد;يعنى وضع خاص ارثى زن معلول وضع خاصى است كه زن از لحاظ مهر و نفقه و غيره دارد.
اسلام به موجب دلايلى كه در مقالات پيش گفتيم مهر و نفقه را امورى لازم و مؤثر در استحكام زناشويى و تامين آسايش خانوادگى و ايجاد وحدت ميان زن و شوهر مىشناسد.از نظر اسلام الغاء مهر و نفقه و خصوصا نفقه موجب تزلزل اساس خانوادگى و كشيده شدن زن به سوى فحشاء است.و چون مهر و نفقه را لازم مىداند و به اين سبب قهرا از بودجه زندگى زن كاسته شده است و تحميلى از اين نظر بر مرد شده است،اسلام مىخواهد اين تحميل از طريق ارث جبران بشود.لهذا براى مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است.پس مهر و نفقه است كه سهم الارث زن را تنزل داده است.
ايراد غرب پرستان
برخى از غرب پرستان وقتى كه در اين مساله داد سخن مىدهند و نقص سهم الارث زن را يك وسيله تبليغ و هياهو عليه اسلام قرار مىدهند،موضوع مهر و نفقه را پيش مىكشند. مىگويند چه لزومى دارد كه ما سهم زن را در ارث از سهم مرد كمتر قرار دهيم و آنگاه اين كمبود را به وسيله مهر و نفقه جبران كنيم؟چرا چپ اندر قيچى كار كنيم و لقمه را از پشت گردن به دهان ببريم؟از اول سهم الارث زن را معادل سهم الارث مرد قرار مىدهيم تا مجبور نشويم با مهر و نفقه آن را جبران كنيم.
اولا اين دايگان مهربانتر از مادر،علت را به جاى معلول و معلول را به جاى علت گرفتهاند.اينها خيال كردهاند مهر و نفقه معلول وضع خاص ارثى زن است،غافل از اينكه وضع خاص ارثى زن معلول مهر و نفقه است.ثانيا گمان كردهاند آنچه در اينجا وجود دارد صرفا جنبه مالى و اقتصادى است.بديهى است اگر تنها جنبه مالى و اقتصادى مطرح بود دليلى نداشت كه مهر و نفقهاى در كار باشد و يا سهم الارث زن و مرد تفاوت داشته باشد.چنانكه در مقاله پيش گفتيم اسلام جهات زيادى را كه بعضى طبيعى و بعضى روانى است در نظر گرفته است.از يكى طرف احتياجات و گرفتاريهاى زياد زن از لحاظ توليد نسل در صورتى كه مرد طبعا از همه آنها آزاد است،از طرف ديگر قدرت كمتر او از مرد در توليد و تحصيل ثروت،و از جانب سوم استهلاك ثروت بيشتر او از مرد،بعلاوه ملاحظات روانى و روحى خاص زن و مرد و به عبارت ديگر روانشناسى زن و مرد و اينكه مرد همواره بايد به صورت خرج كننده براى زن باشد و بالاخره ملاحظات دقيق روانى و اجتماعى كه سبب استحكام علقه خانوادگى مىشود،اسلام همه اينها را در نظر گرفته و مهر و نفقه را از اين جهات لازم دانسته است.اين امور ضرورى و لازم به طور غير مستقيم سبب شده كه بر بودجه مرد تحميل وارد شود.از اين رو اسلام دستور داده كه به خاطر جبران تحميلى كه بر مرد شده است، مرد دو برابر زن سهم الارث ببرد.پس تنها جنبه مالى و اقتصادى در ميان نيست كه گفته شود چه لزومى دارد در يك جا سهم زن كسر شود و در جاى ديگر جبران گردد.
ايراد زنادقه صدر اسلام بر مساله ارث
گفتيم از نظر اسلام مهر و نفقه علت است و وضع ارثى زن معلول.اين مطلبى نيست كه تازه ابراز شده باشد،از صدر اسلام مطرح بوده است.
ابن ابى العوجاء مردى است كه در قرن دوم مىزيسته و به خدا و مذهب اعتقاد نداشته است.اين مرد از آزادى آن عصر استفاده مىكرد و عقايد الحادى خود را همه جا ابراز مىداشت.حتى گاهى در مسجد الحرام يا مسجد النبى مىآمد و با علماى عصر راجع به توحيد و معاد و اصول اسلام به بحث مىپرداخت.يكى از اعتراضات او به اسلام همين بود،مىگفت:«ما بال المراة المسكينة الضعيفة تاخذ سهما و ياخذ الرجل سهمين؟»يعنى چرا زن بيچاره كه از مرد ناتوانتر استبايد يك سهم ببرد و مرد كه تواناتر است دو سهم ببرد؟اين خلاف عدالت و انصاف است.امام صادق فرمود:اين براى اين است كه اسلام سربازى را از عهده زن برداشته و بعلاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و در بعضى جنايات اشتباهى كه خويشاوندان جانى بايد ديه بپردازند،زن از پرداخت ديه و شركتبا ديگران معاف است.از اين رو سهم زن در ارث از مرد كمتر شده است.امام صادق صريحا وضع خاص ارثى زن را معلول مهر و نفقه و معافيت از سربازى و ديه شمرد.