توضیح :
عنوان
پیدایش انسان از نظر چارلز داروین
فهرست مطالب
پیدایش انسان از نظر چارلز داروین 1
نظريه اول داروين : 20
نظريه و اثبات دوم داروين : 21
گونه قوي تر در طبيعت زنده مي ماند " 21
نظريه سوم داروين ( اصل سه ) 22
اصل انواع 22
پیدایش انسان از نظر چارلز داروین
به زبان ساده :پايه علم زيست شناسي در جهان امروز بر پايه اكتشافات داروين است ، بطوري كه در تمام دانشگاه هاي جهان ( حتي ايران ) علومي كه مربوط به زيست شناسي و جانور شناسي مي باشد تماما" بر مبناي اكتشافات و فرضيه هاي داروين تدريس مي شود ، در نتيجه علوم مختلف جانور شناسي عضوي جدا نا پذير از داروينيسم است به شكلي كه معمولا 3 تا 4 واحد در تمام دانشگاه ها در مورد كتابهاي داروين بطور اختصاصي تدريس مي گردد... اين نشانه اين است كه اولا" داروينيسم را جهان علمي امروز كاملا" پذيرفته و دوما" شناخت علوم جانور شناسي و زيست شناسي بدون در نظر گرفتن علوم داروينيسم غير ممكن است...پس اگر اهل علم هستيد و به آن اعتقاد داريد مطالب ذیل را به دقت بخوانيد....
پس مي توان بطور خاص گفت : كليه موجودات از ماده تشكيل شده اند و ماده از سلول ، ماده طبق خاصيت قانون بقاء ماده ،دائما" از صورتي به صورت ديگر تبديل مي شود. اين حالت را در موجودات زنده و در علم زيست شناسي جهش مولوكولها مي گويند . اين جهش و تغييرات در موجودات زنده معمولا" به سوي بهتر شدن مي باشد.جانوري كه از يك سلول به چند سلول جهش پيدا كرده هم مقاومتر است و هم مانا تر . اين جهش بخاطر بدست آوردن شرايط زيستي بهتر توسط همه ماده ها و سلولها اتو ماتيك انجام مي شود . اين بهتر شدن و پيشترفت را تكامل مي گويند.نمونه ساده اين تكامل نوزاد قورباغه است كه ابتدا بدون دست پا وبه شكل ماهي به دنيا مي آيد و نمي تواند در بيرون آب زندگي كند چون آب شش دارد. سپس بعد از يك هفته دست و پا در مي آور و باله هاي آن از بين مي روند و سپس چشمهايش بزرگ شده و آب شش ها تبديل به شش مي شوند و قورباغه طي يك ماه تكامل مي يابد. اين اتفاق نيز طي چند ميليون سال براي انسان افتاده است.
مقاله زير مختصري از تحقيقاتی با خواندن كتب مختلفي از چارلز داروين " است. چارلز رابرت داروین (۱۲ فوریه، ۱۸۰۹ - ۱۹ آوریل، ۱۸۸۲)دانشمند و زیستشناس انگلیسی و بنیانگذار نظریهٔ تکامل است
داروين يكصد و بيست و پنج سال پيش دنيا را متحول كرد .
از مشهورترين کتابهاي او اصل انواع نام دارد...من با استفاده از منابعي كه در زير از آن نام برده ام و مطالعات علم فيزيك و زيست شناسي بر اين باورم كه موجودات و جهان در حال تكامل هستند و دائما" به سمت جلو حركت مي كند ما در هيچ زماني موجوداتي به نام ادم وحوا نداشتيم و انسان امروزي نتيجه گذشت زمان و جهش هاي فيزيكي و مادي و سلولي است كه به اين شكل و شمايل در آمده و صد سال پيش قد و هيكل انسانهاي روي زمين با يكديگر متفاوت بوده است، يعني پدر بزرگ هاي ما از نظر هيكل و قد و اندازه با ما تفاوتهايي داشته اند .
منشاء انسان كجاست و چرا اسكلت هاي كشف شده از زمانهاي دور با ما اينقدر تفاوت دارند وانسان از كجا آمده ؟؟ اين سوالاتي بود كه از مغز هاي کنجکاو دانشمندان تراوش مي كرد .
اسكلت هاي كشف شده از انسانهاي ما قبل تاريخ . يكي سه مييلون سال قدمت دارد و ديگري يك ميليون سال ، با اين تفاوت كه يكي از اينها به غير از اندامش كه در عكس نيست هيچگونه شباهتي به انسان امروزي ندارند ، حتي آرواره ها و دندانها به صورت نيش بوده و گياهخوار بودن را در يكي اثبات و در ديگيري به فاصله چند ميلييون سال انكار مي كند :
بخش يك ، فيزيك چه مي گويد :
كليه موجودات زنده به خاطر اينكه از ماده و كربن تشكيل شده اند اعم از اينكه اديان الهي دلشان بخواهد يا نخواهد و يا به يك مسلمان بي سوادي در كراچي و يا در تهران بر بخورد يا نخورد و اصل داستان و افسانه آدم و حوا زير سوال برود يا نرود و به اسقف اعظم كليساي انجيلي كه از نظر عقايد هيچ فرقي با مدعیان بیسواد سایر ادیان ندارد بر بخورد و بي احترامي بشود يا نشود، به خاطر عنصر هايي كه در هر ماده وجود دارد دائما" از شكلي به شكل ديگر تبديل شده و يا مي ميرند...بنابراين موجودات زنده با توجه به نيازهاي فيزيكي و مادي دائما" نيازهاي خود را بر طرف مي كنند। بنابراين در جهت تكامل و بهتر شدن حركت مي كنند...اين اصل فيزيك و زيست شناسي است...
چارلز داروين نظريه اي را پي ريخت مبني بر فرايند تكاملي موجودات زنده كه با توجه به مطالعات كالبد شناسي ، ديرينه شناسي و ... شباهت هايي را ميان انسان خردورز با انسان نماها و انسان نماها با ميمون ها را اثبات مي كرد . نظرات داروين گسستي در تفكرات مابعد الطبيعي ايجاد كرد كه اين گسست فزوني يافت و كاستي نه . قصد اين مطالعات اين بود : « بنا بر شواهد يافت شده فسيلي از يك تنه اصلي دو شاخه ي مجزا تكامل يافتند كه از يك شاخه ميمون هاي امروزي و از شاخه ي ديگر " همويند " ها يا انسان نماها به وجود آمدند . انسان امروزي يكي از شاخه هاي فرعي بسيار تكامل يافته ي اين شاخه ي دوم است .» گذر از مرحله ي ميمون ها به مرحله ي انسان نماها در اين فرايند تكاملي بسيار حائز اهميت است .
از ظهور انسان نماها بيش از دو بيليون سال مي گذرد . تجهيزات بدني او براي مقابله با مجموعه شرايط محيط بيشتر از جانداران اطرافش ضعيف تر بود . نداشتن هيچگونه آلت دفاعي يا هجومي ، امكان بقا ، تغذيه و دفاع را براي او مشكل مي ساخت ؛ اما به قول گوردن چايلد ـ باستان شناس ـ : « انسان خود را مي سازد » . كشفيات باستان شناسي اذعان مي دارد كه اين موجودات ظاهراً قوي تر از طبيعت اطرافشان شدند ، چرا كه توانستند با شرايط محيطي كنار بيايند و بر آن با فرايند تكامل غلبه نمايند . با اين كه گونه اي محدودزا بودند ، توانستند جمعيت شان را فزوني دهند . نستورخ مي نويسد : « پهناي لگن مستقيماً به راه رفتن قائم مربوط است . شكل و ساختمان لگن انسان به علت اين كه سر جنين انسان از جنين ميمون و ميمون انسان نما بسيار بزرگتر است به طور قابل ملاحظه اي تكامل پيدا كرده است . وجه مشخصه ي لگن خاصره جنس ماده گشادتر بودن دهانه لگن از سوي لگن بزرگ به داخل لگن كوچك است . هنگامي كه ميمون هاي انسان نما به روي مي آوردند ، لگن آن ها به سوي پايين تر قرار گرفت يعني با ستون فقرات در يك خط واقع شد . در ميمون هاي پست كه معمولاً چهاردست و پا راه مي روند ، وزن احشاء شكم ( در ماده ها وزن جنين و جفت و مايع به آن اضافه مي شود ) به وسيله جدار تحتاني شكم نگهداري مي شود و لگن بالاتر قرار مي گيرد .